شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
سهشنبه پانزدهم خرداد 1380، 06:9 صبح:تاريخ نامه:SIASI_P :انجمن
:گيرنده پس كو انجمنAram :فرستنده Deylam 659
Reply to #536, Reply to #826, Reply to #684,دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان
ببخشيد به پدر ) سلامReply to #*(
گذاشت آدم معظمتان توهين شد ولى روى حقيقت نمى شود سرپوش
از طرف بايد حقيقت رو بگه حتى اگه حقيقت كار زشتى باشه كه
دوست عزيز شما گفتى كه نزديكان انسان اتفاق مى افتد
قرآن زد پس پدر شماحق اون بنده خدا بدون اينكه بدونه روى
بنظر شما اسم اينكارو چى مى نداشته اون رو به اين صورت بيرون كنه
از آرزوى كه در آخر پيامتان كرديد معلوم مى شود ذارن
با اين كارها مخالف نيستيد پس شماكه هنوز دست از شماهم خيلى
نداشتيد چرا پيامهاى اينطورى مى نويسيد فكر مى كنيد تعصب بر
كار پدر شماخيلى با كار اون نماينده خبرگان فرق مى كند
هردو كار ناشايستى انجام دادند هركدام در مسئوليت خودش
سلام عليكم ! دوست عزيز و آرام ! آرام دوست تو
آيا عصبانيت ، فضيلت است ؟ آيا بلند حرف زدن ! يك فضيلت است !؟ البته مى
توانم به راحتى بگويم كه اين يكى فضيلت چشمگيرى نيست چرا !؟ .... چون
خداوند كريم ، در قرآن حكيم به اطرافيان پيامبر مى فرمايد كه : در هنگام صحبت با
پيامبر ، صدايتان را بلند نكنيد ، همانا كه بلند ترين صداها ، صداى الاغ است .... ان
انكر الاصوات لصوت الحمير . و فكر مى كنيد براى چه خداوند اين دو را فضيلت
قرار نداده ! ؟ از نظر من كه خيلى ساده است ! زيرا انسان در هنگام عصبانيت از
هرچيزى استفاده مى كند ! خواه درست و خواه نادرست ! و تا آنجا كه من ديده ام ،
عموما جنايتهايى كه در روزنامه ها مى نويسند ، نتيجه نهايى يك عصبانيت بودهاند
، عصبانيت از اجتماع ، از پدر و مادر ، از عشق بى وفا ! :) و .... بياييم جامه از تن
شيطان بدريم ! كه در زير جامه هاى فاخر ، لهيب آتش است كه شعله مى كشد ....
سهشنبه پانزدهم خرداد 1380،SIASI_P :محمد بياگوى . ديلم . انجمن
:فرستندهSedmeti 27:6 سحر:تاريخ نامه: 658
:گيرنده بابا جون اينجا انجمن سياسيه نه انجمن حرفاى خودمونى :عنوانAzarkasb
يادمه كه وخكه بچه بودم خيلى پلنگ صورتى رو دوس داشتم واى خدايا ... ديوونه
كارتونه سه احمق بودم! ولى جدن ميگم اينو تو عمرم قشنگتر از اين دوتا كارتون
كه شاهكاره واقعن و"هنرى مانچينى" برنامهى نديدم! پلنگ صورتى با اون موسيقى
با شخصيتهايى مثله بازرس و دودو كه من عاشقه بازرس بودم و هستم خصوصا با
رحمتالله عليه و مورچه خوار و مورچه" حسن عباسى" صداى دوبله مرحوم
...خيلى اين مورچه خار خوشمززه بو اين ديالوگ انقه مروفه كه حتى فك كنم هر ده
يه"نفر نامزد رياست جمهورى هم اينو شنيده باشن .! اونجا كه مورچه خوار ميگه :
چيزو ميدونيد دوستان اين اتوبوس جهان گردى فقط سالى يه بار از اينجا رد ميشه ...
واى ...واى ! ...سه احمقو بگو... با اون كاراكترهاى "!!!آخه اونم بايد الان باشه؟
بسيار نادر و بينظيرش كه منو از خنده روده بور ميكردن! اون موسيقيه محللى
مجارى كه جدن زيبا و خنده دار بود اين ده نفر نامزده رياست جمهورى حتمن
يادشون نميره سكانسى از كارتون سه احمق رو كه در اون سه براى رفتن به
اونطرف بركه روى بركه ميخاسسن پل بزنن و بداز هزار جور دردسرو مسخره بازى
آخرشم پلو زدن ولى چه پلى ؟!... ... وختى دوربين بالا رفت اول بيننده ديد كه اين
احمقا ورداشتن پل رو كج زدن طورى كه پل كج كج اومده و با يه قوس رسيده به
چن متر اونطرف تر از جاى ورودى پل !!! و جالبتر اينكه وختى دوربين بازتر شد
ديديم كه اصلا احتياجى به پل نبوده چرا كه آبى رو كه اينا ميخاسسن روش پل بزنن
فقط يه بركه بوده كه اينا ميتونسسن با چرخيدن دوره بركه به اونورش برسن!!! جدن
ديگه از اين كارتونا نميتونن درس كنن! ينى ديگه كسى مثثه اون كارگردانا و
انيماتورها پيدا نميشه همون طور كه ديگه كسى مثله امام و شهيد رجايى پيدا نميشه
سهشنبه پانزدهم خرداد 1380،SIASI_P :!!! همين ! سيد مهدى ! انجمن
:فرستندهDeylam 18:9 صبح:تاريخ نامه: 661
Reply to #756, :گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان rEzAyAk
ميتى! تو با !pUw) Reply to #936, Reply to #536, Reply to #*(
جان! - ميرفتى انيماتور اين تخيلى كه هى ازش دم مىزنى - خب پسر
اونوخ راحت مىتونسسى حتى به اون !مىشدى جانم! بهتر بود كه
نميتونه صورت واقعى به خودش بيگيره، جامهى دسسه از خيالاتت كه
پلنگ بپوشونى. من حدس مىزنم تو هم مث من بايد از كارتون عمل
به تصويركردن صورتى خوشت بياد. البته بعضى از فيلمسازا براى
دنياى انيميشن متوسل شن: يه بار خيالاتشون نيازى به اين ندارن كه به
سازندهى سريال معروف سلطان و شبان - در مورد داريوش فرهنگ -
پاشده طلسم گفته بود كه داستان اين فيلمو خواب ديده و بعد فيلم
امد شاملو شعراشو تو :كليد ساختشو زده. يه رفيقى هم ما داريم ميگف
كه فيلمساز روسى هسسش و خاب مىنوشت! جناب پاراجانوف هم
هس كه خواباشو به تصوير مىكشه و خيلى كارش درست بوده، مدعى
بحر فيلماش مىبينى تو رنگ بندى و كمپوزيسيون و انصافن اگه برى تو
.حركات موزون بازيگرا قشنگ و چشمنواز عمل مىكنه طرح
كارو مىپسندم نمىدونم فيلم عاشق غريبشو ديدى؟ من كه خيلى اين
بردهام. حالا كه بحث به اينجا كشيد و بارها و بارها هم ديدمش و لذت
يه بار كه در مورد عشقم: مجيد چيز مىنوشتم، اين بگم كه خود منم
كه از دو سو يك بستنى" :تعبيرو در صدر يكى از مطالب آوردم كه RE<
كه براى نماز صب بيدار شدم و هنو همون روزا، يه روز" !بليسيم من و تو
غلبه داش و كورمال كورمال داشتم مىرفتم سمت حالت خواب برم
به بعدش " بليسيم" اون جمله رو زمزمه كردم. يهو از كلمهى مسترا،
اينكه تعجب كردم خودبخود عوض شد و ديدم خيلى بهتر شد و عجيب
بيدارى به فكرم نرسيده. جملهاى كه توى كه چرا اين تعبير زيبا در عالم
يك" :ضمير ناخودآگاهم بهم الهام كرد، اين بود كه اون شرايط
به هر حال اين" !برسيم بستنى كه از دو سو بليسيم تا به لبهاى يكديگر
تو هم به ظاهر رنگ و لعاب سياسى داره. انجمن سياسى هستش، و مطلب
بيش از اون مقدار كه براى اصلاح وض اين مملكت دل ولى انگار تو
اينكه كدوم ميسوزونى، جوندادن به خيالات برات مهمه و ابراز RE<
پيشنهاد مىدم يه انجمن اينجا .كارتون تلويزيونى به دلت چسبيده
. حالا مرادف انگليسيشم از" ! انجمن خيالپردازانRE< " تسيس بشه به نام
هم توى مجيد مىپرسم كه در كنار وجاهت ظاهر، تجربهى خوبى RE<
سروكول هم بريم بالا و خيلى ترجمه داره. بعد ميتونيم تو اون انجمنه از
خودمون درس كنيم و چمدون بزنيم تو سروكلهى عالى يه دنياى سايبر برا
سلام عليكم ! و بعدشم يه انجمن بچه مچه هاى خوب و عاشق و !همديگه
.... خدا به همه ى ما رحم كنه :) ولى من هم خوشم اومد ، انجمن خيال پردازان يا
، من هم مشتريش ميشم !Dreamers!
سهشنبه پانزدهم خرداد 1380، 58:1 ظهر:تاريخ نامه:SIASI_P :انجمن
:گيرنده پس كو انجمنSedmeti :فرستنده rEzAyAk 664
) يادمه كه وخكه بچه بودم خيلىReply to #856(دفاع مقدس اين شبكه؟ (: :عنوان
واى خدايا ... ديوونه كارتونه سه پلنگ صورتى رو دوس داشتم
ولى جدن ميگم اينو تو عمرم قشنگتر از اين دوتا !احمق بودم
كه"هنرى مانچينى" پلنگ صورتى با اون موسيقى !كارتون برنامهى نديدم
با شخصيتهايى مثله بازرس و دودو كه من عاشقه شاهكاره واقعن و
" حسن عباسى" خصوصا با صداى دوبله مرحوم بازرس بودم و هستم
و مورچه خوار و مورچه ...خيلى اين مورچه خار رحمتالله عليه
اين ديالوگ انقه مروفه كه حتى فك كنم هر ده نفر خوشمززه بو
اينو شنيده باشن .! اونجا كه مورچه خوار ميگه نامزد رياست جمهورى هم
يه چيزو ميدونيد دوستان اين اتوبوس جهان گردى فقط : "
SE<رد ميشه ... آخه اونم بايد الان باشه؟ SE< سالى يه بار از اينجا
واى ...واى ! ...سه احمقو بگو... با اون كاراكترهاى بسيار نادر و بينظيرش "!!!
اون موسيقيه !كه منو از خنده روده بور ميكردن SE<
اين ده نفر نامزده محللى مجارى كه جدن زيبا و خنده دار بود
احمق رو كه SE< رياست جمهورى حتمن يادشون نميره سكانسى از كارتون سه
و بداز SE< در اون سه براى رفتن به اونطرف بركه روى بركه ميخاسسن پل بزنن
... ...!هزار جور دردسرو مسخره بازى آخرشم پلو زدن ولى چه پلى ؟
SE< وختى دوربين بالا رفت اول بيننده ديد كه اين احمقا ورداشتن پل رو كج
زدن طورى كه پل كج كج اومده و با يه قوس رسيده به چن متر اونطرف تر از
جاى ورودى پل !!! و جالبتر اينكه وختى دوربين بازتر شد ديديم كه اصلا SE<
احتياجى به پل نبوده چرا كه آبى رو كه اينا ميخاسسن روش پل بزنن فقط SE<
SE<يه بركه بوده كه اينا ميتونسسن با چرخيدن دوره بركه به اونورش برسن SE<
ينى ديگه !جدن ديگه از اين كارتونا نميتونن درس كنن !!!
همون طور كه ديگه كسى مثثه اون كارگردانا و انيماتورها پيدا نميشه
SE< همين !!! كسى مثله امام و شهيد رجايى پيدا نميشه
! ! pUw سيد مهدى !
ساختن انيميشن بدين لحاظ كه حركتى در رابطه با كودكان خردسال است،
بسا كه سهل، كمارزش و تاجرمسلكانه بهنظر برسد. در حالى كه يك
انيماتور بايد در كنار خلاقيت، از شناخت كاملى نسبت به اشيأ و موجودات
دوروبر خود و حتى قواعد فيزيكى و شيميايى برخوردار باشد. در صحنهاى كه
در زير شرح مىدهم، لحظات مبتكرانهاى با اتكا به قواعد فيزيكى همچون
صعود حباب صابون شكل مىگيرد كه البته در دنياى سايبر كارتون با چاشنى
اغراق هم توأم شده است. به اين پايانبندى فوقالعاده از كارتون زيباى پلنگ
صورتى نگاه كن!: پينك پانتر يا همان پلنگ صورتى درون تنهى درختى براى خود
كاشانهاى بنا كرده تا در اين محيط بىصدا ايام استراحت خود را سپرى كند.
تختى دارد و بساطى و دراز كشيده و چشمها را بر هم نهاده; اما صداى بم يك
شيپور بزرگ او را از خواب مىجهاند. گويى زلزلهاى مهيب درگرفته و درخت
مىلرزد. كات به يك موزيسين كوتوله با چهرهاى به غايت مسخره و مضحك با
سگ كوچكى در كنارش و در حال تمرين نواختن شيپور! از اينجا به بعد، پلنگ
صورتى براى خاموش كردن صداى گر و گوشخراش و آسايشبههمزن شيپور
به راههاى گوناگونى متوسل مىشود; اما نشان به آن نشانى كه در هيچيك توفيقى
نمىيابد. حالا اين پايانبندى فوقالعاده را تصور كن كه شيپور، دهانهى گشادش
در زير درختى كه پلنگ صورتى در بالاى آن بسر مىبرد،"رو به بالاست و دقيقا
قرار دارد. پلنگ در گيرودار درگيرى با مرد نوازنده، از همان بالاى درخت،
مقاديرى آب به داخل شيپور مىريزد و در ادامهى درگيرى، مرد درون دهانهى
شيپور خود مىافتد! وقتى پلنگ يك قالب صابون به اين مجموعه ضميمه
مىكند و به دنبال آن سگ در شيپور مىدمد، شادترين بخش كارتون خلق
مىشود: مرد به همراه حبابى سبك وزن به هوا مىرود. اما معراجش تا مقابل
اتاقك پلنگ صورتى بيش نيست. پلنگ، حاضر و آمادهى حالگيرى از مرد
مزاحم است و با انگشت، حباب صابون را مىتركاند. مرد به پايين سقوط مىكند
در دهانهى شيپور مىافتد. باز هم سگ با لپهاى پف كرده در شيپور مىدمد"و دقيقا
و حبابى ديگر و معراجى تازه و تركيدن حباب و سقوط و باز هم و باز هم! شب
فرا مىرسد: به نشانهى اينكه سگ و پلنگ بدون احساس خستگى، در تمام روز،
بازى مرگ و شكنجه را ادامه دادهاند. ماه از گوشهى تصوير پيداست و بازى
بىوقفه ادامه دارد. تصوير فيد مىشود. انگار بازى قرار است تا قيام قيامت
ادامه يابد.
چهارشنبه شانزدهم خرداد 1380، 30:6 عصر:تاريخSIASI_P :انجمن
:گيرنده پس كوAram :فرستنده Deylam نامه: 702
Reply to #286, Reply to #956, Reply toانجمن دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان
! ) سلام عليكم#536, Reply to #*(
آيا عصبانيت ، ! دوست عزيز و آرام
البته مى فضيلت است ؟ آيا بلند حرف زدن ! يك فضيلت است !؟
توانم به راحتى بگويم كه اين يكى فضيلت چشمگيرى نيست
چرا !؟ .... چون خداوند كريم ، در قرآن حكيم به اطرافيان پيامبر
مى فرمايد كه : در هنگام صحبت با پيامبر ، صدايتان را بلند نكنيد ،
ان انكر .... همانا كه بلند ترين صداها ، صداى الاغ است
و فكر مى كنيد براى چه . الاصوات لصوت الحمير
از نظر من كه خيلى ساده خداوند اين دو را فضيلت قرار نداده ! ؟
هرچيزى استفاده مى كند است ! زيرا انسان در هنگام عصبانيت از
و تا آنجا كه من ديده ام ، ! ! خواه درست و خواه نادرست
نويسند ، نتيجه نهايى يك عموما جنايتهايى كه در روزنامه ها مى
پدر و مادر ، از عشق بى عصبانيت بودهاند ، عصبانيت از اجتماع ، از
بياييم جامه از تن شيطان بدريم ! كه در زير .... وفا ! :) و
DE< است كه شعله مى كشد DE< جامه هاى فاخر ، لهيب آتش
DE< محمد بياگوى . ديلم ....
ديلم عزيز من نتوانستم دقيقا منظور سلام .
ولى همينقدر مى دانم كه دراين محيطها بزرگترين شمارابفهمم
در گفتار ونوشتاراست فضيلت منطقى بود
و كسى كه از دايره منطق خارج شد بايد بهمان صورت با او سخن گفت
البته دراين پيام جناب سيدمهدى اين حرفها نبود به ايشان هم گفتم
وقتى اينجور پيام در انجمن سياسى گذاشته مى شود بايد انتظار
هرگونه برداشت را داشته باشد اين هم برداشت من بود و تصور نمى كنم
از لطف شما سپاسگزارم برداشت غلطى بوده باشد
آرام دوست تو
سلام عليكم ! آرام ! دوست من ! شما را نمى دانم ولى خودم براى اين تصميم گرفتم
وارد اجتماع بشوم كه : اولا دين من اسلام و مذهبم شيعه ى 12 امامى ، به من اجازه
ى جداشدن از اجتماع نمى داد وگرنه باور كن كه خيلى دلم مى خواست يك گوشه
براى خودم بنشينم و فقط فكر كنم - همانطور كه در رجيسترى نوشته ام - و در ثانى
، اينكه ياد بگيرم ! هم از اشتباهات خودم و ديگران و هم از موفقيت هاى خودم و
ديگران . هر چه كه از من ببينيد يا بخوانيد و بشنويد ، انشأ الله در همين جهت
خواهد بود ، بدترين آفت براى يك انسان - يك جاندار بهتر است زيرا به نظرم در
اين مورد دين اصلا نقشى ندارد ! - اين است كه فكر كند هميشه در موضع حق
است . اين اولين شكست است ، و همين استدلال باعث شد شيطان فكر كند ، و
امر خدا را اطاعت نكند ! خدا همه ى ما را حفظ كند ! محمد بياگوى . ديلم .
چهارشنبه شانزدهم خرداد 1380، 31:8 شب:تاريخSIASI_P :انجمن
:گيرنده پس كوAram :فرستنده Sedmeti نامه: 713
Reply to #386, Reply to #936, Reply toانجمن دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان
) بى هيچ بهانه خاستم كه مجموعه اين خاطرات رو در زنجيره#536, Reply to #*(
پيامهاى رضا قرار بدم كه گفته بود : پس كو انجمن دفاع مقدس؟ من اصلا قصد
طرفدارى يا ضديت با يك شخص يا گروه خاص رو در خاطراتم ندارم . فقط دارم
خاطره تريف ميكنم حالا اين شخس ميخاد بابام باشه ميخاد همسايه مون ميخاد
صدام حسين ! سعى من اينه كه فقط خاطره رو تريف كنم و از اين خاطره چيزايى
استخراج كنم كه در نگاه اول به ديد كسى شايد خطور نكنه و حتى خودم در خيال
SIASI_P :خودم يه مقدارى هم ادامه بدم اونو! همين! سيد مهدى انجمن
چهارشنبه شانزدهم خرداد 1380، 42:8 صبح:تاريخ نامه: 683
:گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اين شبكه؟Sedmeti :فرستنده Aram
Reply to #936, Reply to #536, Reply to #826, Reply to #*(:عنوان (يك پاسخ
SE<) ببخشيد كه من تو نامه هام سلام نميكنم چون اين روشه نامه نگارى منه)
نه به پدر معظممان توهين نشد من خودم با گوش خودم از زبون مردم !
اين كه فحش شنيدم و فكر كردم ! انكه شما ميگيد يه جور انتقاده ولى
يا SE< شما گفتيد جنايت برام خيلى عجيب بود من اصلا كارى به جنايت بودن
SE< نوبدنش نداشتم . صرفا تريف يه خاطره بود كه با يه مقدار خيالپردازى
به هر حال من اگردر اون خودم همراش كرده بودم
بايد برخوردى ميكرد SE< موقعيت بودم و شايد هر كسه ديگه اى در اون شرايط
SE<داره SE< كه نشون بده كه مسئله قران با خيلى چيزاى عادى فرق
بگذريم از اين كه خيلى رؤسا فقط به خاطره كوبيدن يك !
بدتر از اين كار رو هم انجام ميدن حتى اگه روى اون مشت رويه ميزشون
اين جريانى كه من تريف كردم ماله سال 58 هست ينى !ميز قران نباشه
به هر حال براى من دفاع از بابا يا مخالفت با كار SE< !اول انقلاب! اوج تعصب
اين نامه نبود بلكه من به جنبه طنز قضيه و جالبى جريان بابا بهانه نوشتن
و اين كه فكرشو بكنيد كه يه كلله گنده مثلا چه طور يه دفه از تاكيد داشتم
SE<بلن شه و شتترققى بزنه تو گوش يه نفر پشت ميزش
و اون صحنه بيرون ! اين صحنه خيلى باحاله !
SE<كنه SE< انداختن كه من آرزوشو داشتم يه جوره ديگه ادامه پيدا
!ولى حيف كه نشد !
در ضمن اون يارو نميدونس زيره دسش قرانه ولى حاجيه ما كه ميدونس زيره
SE<همين )!دسسه يارو قرانه!!!( اينم يه جور مغلطه SE<
سيد مهدى !
سلام دوست عزيز من تازمانى آرامش خودم را مى توانم حفظ كنم كه منطق در SE<
اساس گفتارو نوشتار اعضا باشد من پيشاپيش بازهم از شما پوزش مى طلبم ولى
نمى توانم حقيقت رانگويم اگر چه تصور مى كنم شماهم يك طالب اصلاحات
هستيد دوست عزيز اگر منظورتان فقط نوشتن يك خاطره بوده چرا در انجمن
سياسى ؟ و در ضمن وقتى اين مطلب را در انجمن سياسى مى نويسيد بايد
انتظارداشته باشيد دوستان هرگونه برداشتى را ازاين مطالب داشته باشند. و من هم
برداشت خودم را نوشتم و كارى هم به قصد شما نداشتم و همچنين دوست عزيز
درست است كه مسئله قرآن با بقيه چيزها فرق مى كند ولى بشرط اينكه آن طرف با
اطلاع كارى كرده باشد و اطلاع پدر شماهيچ تغييرى در اصل قضيه نمى دهد و
درضمن اگرهم آن شخص بااطلاع اين كار را مى كرد بازهم آقايان حق نداشتن بااو
اين رفتار راداشته باشند بايد به تبعيت قانون عمل مى كردند نه براساس دل
خودشان اگرچه متاسفانه اين تعصبات در ابتداى انقلاب اين حركت مردمى را در
بعضى جهات به انحراف كشاند درنهايت كارهاى اشتباه ديگران نبايد عذر
چهارشنبه شانزدهمSIASI_P :اشتباهات ماباشد دوست تو آرام انجمن
Aram خرداد 1380، 39:8 صبح:تاريخ نامه: 682
:گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان (يكDeylam:فرستنده
) سلامReply to #956, Reply to #536, Reply to #826, Reply to #*( )پاسخ
DE< دوست عزيز و آرام ! عليكم
آيا عصبانيت ، فضيلت است ؟ آيا بلند حرف زدن ! يك فضيلت !
البته مى توانم به راحتى بگويم كه اين يكى فضيلت چشمگيرى DE< است !؟
چرا !؟ .... چون خداوند كريم ، در قرآن حكيم به اطرافيان پيامبر نيست
مى فرمايد كه : در هنگام صحبت با پيامبر ، صدايتان را بلند نكنيد ، DE<
ان انكر .... همانا كه بلند ترين صداها ، صداى الاغ است DE<
و فكر مى كنيد براى چه خداوند . الاصوات لصوت الحمير
از نظر من كه خيلى ساده است ! زيرا اين دو را فضيلت قرار نداده ! ؟
هرچيزى استفاده مى كند ! خواه درست و انسان در هنگام عصبانيت از
و تا آنجا كه من ديده ام ، عموما جنايتهايى كه در ! خواه نادرست
نويسند ، نتيجه نهايى يك عصبانيت بودهاند ، عصبانيت DE< روزنامه ها مى
.... پدر و مادر ، از عشق بى وفا ! :) و DE< از اجتماع ، از
DE< بياييم جامه از تن شيطان بدريم ! كه در زير جامه هاى فاخر ، لهيب آتش
محمد بياگوى . ديلم .... است كه شعله مى كشد
سلام ديلم عزيز من نتوانستم دقيقا منظور .
شمارابفهمم ولى همينقدر مى دانم كه دراين محيطها بزرگترين فضيلت منطقى بود
در گفتار ونوشتاراست و كسى كه از دايره منطق خارج شد بايد بهمان صورت با او
سخن گفت البته دراين پيام جناب سيدمهدى اين حرفها نبود به ايشان هم گفتم
وقتى اينجور پيام در انجمن سياسى گذاشته مى شود بايد انتظار هرگونه برداشت را
داشته باشد اين هم برداشت من بود و تصور نمى كنم برداشت غلطى بوده باشد از
چهارشنبه شانزدهمSIASI_P :لطف شما سپاسگزارم دوست تو آرام انجمن
Aram خرداد 1380، 37:8 صبح:تاريخ نامه: 681
:گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان (يكDeylam:فرستنده
) ى گفتهReply to #066, Reply to #636, Reply to #875, Reply to #*( )پاسخ
ره خاتمى .مرگ بر آمريكا؟ بايد دم از دوستى زد
و به بيچاره رفت سازمان ملل كه صداى مظلوميت اسلام
گوش همه برسونه اما نمىدونم چى شد كه يهو توى اون كاغذاش
وشته شده بود كه من اعلام مىكنم سال 2001 به DE
استى كى بود كه مىگفت اگه وزير ...بيچارهها
ستعفا مىدم؟؟؟ (ارشاد) من استعفا بده منم
سلام پيروز
دوست عزيز چرا اينقده ناراحتى نكنه هنوز از دو DE<
جواب شما دوست عزيز را در بيستم خرداد DE< خرداد مى سوزى
البته بعيد مى دونم بتونى بعد بيستم DE< بعد شمارش آرا خواهم داد
چون احتمالا ديگه آتيش گرفتى DE< خرداد تا چند روز شبكه بياى
آرام DE< دوست تو DE<
پرت شدن از كوه ، ! سلام عليكم DE<
DE< نخواهيم DE< باعث پيش آمدن حوادثى خواهد شد ! چه بخواهيم و چه
ولى البته آنكه نكات ايمنى را رعايت كرده باشد ، .
شد ، DE< دچار مشكل جدى نخواهد
باسلام راستش خيلى . محمد بياگوى . ديلم
SIASI_P :ملكوتى شد البته منو ببخش به خاطر اين تعبير. دوست تو آرام انجمن
چهارشنبه شانزدهم خرداد 1380، 31:2 شب:تاريخ نامه: 675
:گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اينrEzAyAk :فرستنده Sedmeti
) ادمه كه وخكه بچه بودم خيلىReply to #466, Reply to #856(شبكه؟ (: :عنوان
اى خدايا ... ديوونه كارتونه پلنگ صورتى رو دوس داشتم
لى جدن ميگم اينو تو عمرم قشنگتر از !سه احمق بودم
هنرى" لنگ صورتى با اون موسيقى RE< !اين دوتا كارتون برنامهى نديدم
ا شخصيتهايى مثله بازرس و RE<كه شاهكاره واقعن و"مانچينى
صوصا با صداى دوبله دودو كه من عاشقه بازرس بودم و هستم
مورچه خوار و رحمتالله عليه" حسن عباسى" مرحوم
ين ديالوگ انقه مورچه ...خيلى اين مورچه خار خوشمززه بو
ينو RE<مروفه كه حتى فك كنم هر ده نفر نامزد رياست جمهورى هم
يه چيزو : شنيده باشن .! اونجا كه مورچه خوار ميگه
د RE
ه منو از RE
ين ده نفر نامزده مجارى كه جدن زيبا و خنده دار بود
حمق رياست جمهورى حتمن يادشون نميره سكانسى از كارتون سه
رو كه در اون سه براى رفتن به اونطرف بركه روى بركه ميخاسسن پل بزنن
بداز هزار جور دردسرو مسخره بازى آخرشم پلو زدن ولى چه پلى RE
دن طورى كه پل كج كج اومده و با يه قوس رسيده ورداشتن پل رو كج
اى ورودى پل !!! و جالبتر اينكه وختى RE<به چن متر اونطرف تر از
حتياجى به پل نبوده چرا كه آبى رو دوربين بازتر شد ديديم كه اصلا
ه بركه بوده كه اينا ميتونسسن با كه اينا ميخاسسن روش پل بزنن فقط
دن ديگه از اين كارتونا REى ديگه كسى مثثه اون كارگردانا و !نميتونن درس كنن
ون طور كه ديگه كسى مثله امام و شهيد انيماتورها پيدا نميشه
RE
تاجرمسلكانه بهنظر برسد. خردسال است، بسا كه سهل، كمارزش و
بايد در كنار خلاقيت، از شناخت كاملى نسبت به در حالى كه يك انيماتور
و موجودات دوروبر خود و حتى قواعد فيزيكى و شيميايى اشيأ
لحظات برخوردار باشد. در صحنهاى كه در زير شرح مىدهم،
صعود حباب صابون مبتكرانهاى با اتكا به قواعد فيزيكى همچون
سايبر كارتون با چاشنى اغراق هم توأم شكل مىگيرد كه البته در دنياى
اين پايانبندى فوقالعاده از كارتون زيباى پلنگ شده است. به
تنهى درختى براى صورتى نگاه كن!: پينك پانتر يا همان پلنگ صورتى درون
محيط بىصدا ايام استراحت خود را خود كاشانهاى بنا كرده تا در اين
دارد و بساطى و دراز كشيده و چشمها را بر هم سپرى كند. تختى
.اما صداى بم يك شيپور بزرگ او را از خواب مىجهاند ;نهاده
يك موزيسين گويى زلزلهاى مهيب درگرفته و درخت مىلرزد. كات به
با سگ كوچكى در كنارش و كوتوله با چهرهاى به غايت مسخره و مضحك
از اينجا به بعد، پلنگ صورتى براى خاموش !در حال تمرين نواختن شيپور
گر و گوشخراش و آسايشبههمزن شيپور به راههاى كردن صداى
هيچيك گوناگونى متوسل مىشود; اما نشان به آن نشانى كه در RE<
را تصور كن كه شيپور، توفيقى نمىيابد. حالا اين پايانبندى فوقالعاده
در زير درختى كه پلنگ صورتى در"دقيقا دهانهى گشادش رو به بالاست و
مىبرد، قرار دارد. پلنگ در گيرودار درگيرى با مرد بالاى آن بسر
شيپور مىريزد و نوازنده، از همان بالاى درخت، مقاديرى آب به داخل
شيپور خود مىافتد! وقتى پلنگ يك در ادامهى درگيرى، مرد درون دهانهى
مجموعه ضميمه مىكند و به دنبال آن سگ در قالب صابون به اين
مىدمد، شادترين بخش كارتون خلق مىشود: مرد به همراه شيپور
اتاقك پلنگ حبابى سبك وزن به هوا مىرود. اما معراجش تا مقابل
حالگيرى از مرد مزاحم صورتى بيش نيست. پلنگ، حاضر و آمادهى
را مىتركاند. مرد به پايين سقوط مىكند است و با انگشت، حباب صابون
دهانهى شيپور مىافتد. باز هم سگ با لپهاى پف كرده در در"و دقيقا
حباب و سقوط و شيپور مىدمد و حبابى ديگر و معراجى تازه و تركيدن
نشانهى اينكه سگ و پلنگ بدون باز هم و باز هم! شب فرا مىرسد: به
روز، بازى مرگ و شكنجه را ادامه دادهاند. ماه احساس خستگى، در تمام
تصوير .گوشهى تصوير پيداست و بازى بىوقفه ادامه دارد از
.قيامت ادامه يابد فيد مىشود. انگار بازى قرار است تا قيام
ميدونى تو مسخره كردى انجمن رو رضا انگارا. بابا حاجيت يه جورى ربطش داد به
سياست انيميشنو. ولى تو صاف اومد دارى كارتون رو نقد و تصوير ميكنى ؟! بابا
انگار اينجا انجمن سياسيه ها ! ...ولى حالا خودمونيما پلنگ صورتى خيلى قشنگ
بود. شاهكار! جدن شاهكار! از همه نظر يه كار كاملى بود. به شخصيت بازرس فوق
العاده علاقه دارم. به ياد بيار قسمتى رو كه در اون بازرس سوار بر ماشين داره تو
خيابون ميره و حسن عباسى از زبان درون بازرس داره ديالوگ رو اجرا ميكنه ينى
بازرس مشغول رانندگى هست ولى حرفى نميزنه و فقط راوى داره در جريان اين
صحنه متن رو ميخونه و اين راوى خود بازرس هس . خيلى جالبه كه در يك كارتون
اين تكنيك اجرا بشه . عينه فيلمهاى سينمايى پليسى كه همفرى بوگارت در دهه
40 و 50 بازى ميكرد كه صداى خوده بازيگر اول راوى داستان بود. وحالا اين
تكنيك در يه كارتون اونم كارتون كمدى!!! ميبينى رضا ظرايف رو، كه چه قد بى
وژدانا تو كارها نو گرايى و خلاقيت به كا ر ميبرن ! دمشون گرم به قران ! راوى داستان
امروز بعد از مدتها ريس منو به دفتر كار خودش احضار كرد و از اونجايى كه"ميگه :
من ميدونستم كه هر وخ ريس منو احضار ميكنه حتمن مسئله خيلى مهمى پيش
(البته اين متن رو مرحوم"اومده بنابراين سريعا خودمو به اداره پليس رسوندم
عباسى با صداى بازرس واقعن زيبا اجرا ميكنه كه من خيلى در اداش واردم!) و حالا
در اوله كارتون با يه شوخى بى نظير از لحاظ جنس و معنى مواجه ميشيم كه جدن
بى نظير و غير قابل باور هس كه در يك كارتون اين جنس شوخى به كار برده بشه و
بازرس دزد معروف تابلوهاى"كار كاره تمامن جديدى هس : رييس به بازرس:
نقاشى به پاريس اومده و قصد داره موزه لوور رو بزنه . ما بايد نزاريم اون اينكارو
اوه !... بله قربان من به شما"بازرس : "! بكنه و الا عابروى اداره پليس بر باد ميره
خوبه بازرس . حالا"ريس : "قول شرف ميدم كه جلوى اين جنايت رو بگيرم قربان
براى اينكه با قيافهى اين سارق آشنا بشى يه عكس از اين سارق روى ميز كارم
بازرس به سمت ميزه رييس ميره و عكسى رو كه " گذاشتم برو وردار و قيافشو ببين
به صورت عمودى در يك قاب كوچك روى ميزه رييس هست رو ور ميداره و نگاه
اه!... چه جنايتكار"ميكنه. چهره بازرس درهم ميره و و با لبهاى كژو مووژ ميگه :
در اين لحظه رييس با عصبانيت قاب عكس رو از "!!!كثيفى ...حالم بهم خورد
بدش به من احمققققققققق !!... اين عكس"بازرس ميقاپه و فرياد ميزنه كه :
اين شوخى و نكته در يك كارتون كه " ) ....اون يكى عكسه سارقهzaname(زنمه
مخصوص كودكان و نوجوانان هست بسيار كار عجيبى هست . قبل از اين و شايد در
هيچ انيميشنى ما شاهد اين شوخى هاى گفتارى نيستيم ولى در پلنگ صورتى از هر
چيزى كه داراى بار طنز و خنده باشه استفاده ميشد و مثل كارتونهاى تام و جرى
اهميت داده نميشه . و" اسلاپ استيك" فقط به حركات و زدو خوردها و يا كمديه
اين يكى از نقاط قوت اين سريال بود . همين! سيد مهدى
SIASI_P :- انجمن
پنجشنبه هفدهم خرداد 1380، 12:4 سحر:تاريخ نامه: 726
:گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اينSedmeti :فرستنده rEzAyAk
! هر ننهpUw) Reply to #576, Reply to #466, Reply to #856(شبكه؟ (: :عنوان
قمرى مىداند كه تذكرت در خصوص لزوم مربوط نويسى، بجاست. ولى
من در يك طنز ناخواسته كه در اين چند روز در اين انجمن شكل گرفت، ماندهام
و خودم هم نمىدانم كه چگونه اين لطافت خلق شد؟ عنوان يك سرى از مطالب
اين چندروزهى انجمن سياسى، حاكى از اعتراض به عدم وجود انجمن دفاع
مقدس است. ولى كسى نيست بگويد: بچهجان! انجمن دفاع مقدس در شبكه
نيست، قبول! دست كم انجمنهايى را كه هست، غنيمت بشمر و در آنها فعاليت
كن و درست فعاليت كن! و راهش اينه كه به حكم هر سخن جايى و هر نكته
مكانى دارد، حرفهاى مربوط به هر انجمن را در كف آن ولو كنى و به قول
همشهريهاى ما! درهدنتپهدن نگويى و ننويسى! نقد و بررسى انيميشن جايش
هر جا كه باشد، دست كم در اينجا نيست! اينجا بايد از فوج اعلاميهها و
پوسترهاى تبليغاتى كه در نيمهشب هفده خرداد توى خيابون صفائيه زير
گرفتى، بگى و نه فوج ملخهايى كه چند شب قبلترش توى شهرك مهديهى قم
كف خيابون رو پر كرده بودند و زير ماشينهاى عبورى له شده بودند. تا اينجا يك
جور نگاه كردن به موضوع است. اما مىتوان عينك را عوض كرد و اينگونه هم به
موضوع نگريست كه ملخ و انيميشن هم بىربط به عالم سياه سياست نيست!
صنعت نقاشى متحرك، مانند هر واسطهى ديگر، ابزار ابراز احساس است. گمان
نمىكنم اين ظرف و هر ظرف ديگر به تنهايى براى بيان موضوع خاصى
تعريف شده باشد و آماده براى قبول سفارشات ديگر نباشد. براى ربط دادن
مورچهخوار و بازرس به انجمن پوليتيك، راهى هست براى مثال مىتوان گفت:
آره! يادت هس اونشبم تو ستاد انتخاباتى اونقد سگدو زده بوديم كه شده بوديم
عينهو اونجايى كه پلنگ صورتى ميخاس از يك آسمانخراش بالا بره تا يه زاپاس
ماشين رو كه از دسش رها شده بود بيگيره. و تا لاستيك به نقطهاى مىرسيد كه
از چرخش مىافتاد و پلنگ مىرفت كه در اختيارش بگيره، يك عامل جديد سر
مىرسيد و زاپاس رو به حركت در مىآورد. تا اينكه وارد يه آسمانخراش شد.
كافى بود پلنگ بتونه از آسانسور كمك بگيره تا مشكل حل شه. ولى مانعى در
سناريو تعبيه شده بود كه فعال شد و نذاشت اين اتفاق بيفته و پلنگ به ناچار
مىبايست پللههاى تمام نشدنىيى رو بيگيره بره بالا! اولش سر حال بود و
سه پله رو يكى مىكرد. ولى به تدريج خسته شد و از نفس افتاد; زبونش زد بيرون
و لهلهزنان نعشش بود كه از پلهها با هزار جان كندن، بالا مىرفت. بدنش با پلهها
همسطح شده بود! قشنگتر از اين اونجا بود كه در بالاترين پله، عامل ديگرى
فعال شد و اونو پرتش كرد پايين و مسير اومده رو ليز خورد. اما اونقدر داغون بود
كه انگار ديگه استخوانى در بدنش نمونده بود و عين يه جوى آب روى پلهها
جارى شد! -
پنجشنبه هفدهم خرداد 1380، 18:9 شب:تاريخ نامه:SIASI_P :انجمن
:گيرنده پس كو انجمنrEzAyAk :فرستنده Darya 733
Reply to #627, Reply to #576, Reply to #466,دفاع مقدس اين شبكه؟ (: :عنوان
) حاجى جون كجاى كارى ؟ انجمن دفاع مقدس! اون هم تو گفتگوىReply to #*(
تمدنها حاجى بى كارى مگه؟! برو يه سطل سيريش دستت بيگى و تو خيابون
اعلاميه نامزدها رو بچسبون ! خودش يه نوع دفاع از ارزشهاس ! دريا
پنجشنبه هفدهم خرداد 1380، 51:9COMPUTER_P :انجمن
Azarkasb :فرستنده rEzAyAk شب:تاريخ نامه: 734
! ببين گل من! يه مشكلpUw:گيرنده پس كو انجمن دفاع مقدس اين شبكه؟ :عنوان
جديدى براى من پيش اومده. ميدونى از كجا ناشى شده و چطورى ميشه حللش
كرد؟ من با نرم افزار ترمينيت وارد شبكه ميشم. امروز كه خواستم وارد شم، اين
و بعد از آن تمام كليدهايى كه براى Could not load ANSI.KBDپيام حك شد:
رو براىF2 / و# رو براىF1 ترمينيت تريف كرده بودم، غيرفعال بود. فرض كن
/ تعريف كرده بودم. و به همين ترتيب كليدهاى ديگر براى وارد كردنrecent
اتوماتيك شماره ى يه شبكه ى بخصوص و مانند آن. آيا راه حلى براى اين معضل
سراغ دارى؟ در ضمن چت ديشب زيبا بود و اميدوارم بازم تكرار بشه. ممنون و
باى!
جمعه هجدهم خرداد 1380، 07:5 سحر:تاريخ نامه:SIASI_P :انجمن
:گيرنده پس كو انجمنDarya :فرستنده Sedmeti 742
Reply to #337, Reply to #627, Reply to #576,دفاع مقدس اين شبكه؟ (: :عنوان
) اين بار به ريپلاى كسى ريپلاى ميزنم كه از ما كوچيكتره و شايدReply to #*(
رو يادش نياد . اگر قرار باشه من سه كار از" سه احمق" )كارتون (به زعم من شاهكار
كارهاى انيميشن تاريخ كمدى رو نام ببرم مطمئنن اين سريال يكى از اين سه خواهد
و يه كارتون ديگه كه هنوز انتخابش نكردم! كسايى كه يه" پلنگ صورتى" بود! در كنار
سه احمق رو ديدن و يادشونه ميدون كه سه احمق يه كارتون به احتمال زياد مجارى
هست كه سه شخصيت يا پرسوناژ هم تيپ و هم كاراكتر داره! و اين خودش خيلى
جالبه ! براى روشن شدن منظورم مثالى ميزنم : در سينماى كمدى حتمن شما گروه
رو ميشناسيد اين گروه سه پرسوناژ هستند كه هر كدوم براى" سه كلله پوك" كمدى
خودشون كاركترى مستقل هستند و قيافه ها شون هم كاملا متمايز از ديگرى است .
و هر كدام كمدى و شوخى ها و حماقتها و تكيه كلامهاى مخصوص خودشون رو
اينطور نيست ما سه نفر داريم كه دقيقا يه" سه احمق" دارن ولى در مورده كارتون
كاركتر هستند و بيننده به هيچ وجه نميتونه بينشون فرقى قائل شه ! ينى اينكه هر سه
يه قيافه دارن ! هر سه يه جور صدا دارن ( البته سه احمق در فيلم هيچ صحبتى
ندارند فقط گاهى اوقات صداهايى مانند داد زدن يا آه! گفتن و فرياد زدن ايجاد
ميكنند كه خود بسيار زيبا و كميك هست!) و هر سه يه كمدى رو ارائه ميكنن! و اين
نقطه ضعف كه نيست هيچ ... بلكه به نظره من اين نوگرايى يك نقطه به تمام معنا
قوت هست براى اين سريال! در واقه اين سه نفر مكمل شوخى هاى همديگه
ميشن! و حماقتهاى يكديگر رو به اوج ميرسونند! و در اينجاس كه بيننده بدون
اينكه خود بفهمه هر سه رو يكى ميبينه! منتهاى مراتب چيزى كه هس در اين ميون
اينه كه بيننده با ديدن كارهاى اين سه نفر مدام با خودش ميگه : خدايا اين چه
احمقيه! ...واى خدايا اين ديگه از اون بدتر!! .... واييييييى اين ديگه چه خريه!!! و
اما شكل و قيافه كاراكتره احمقها: احمقها همونطور كه گفتم همگى يه قيافه ان !
كلله اى كاملا گرد و بى مو كه چيزى مثل كمبوزه به عنوان دماغ از اون بيرون زده!!! و
چشمايى ريز . شكمى گرد و قلومبه و پاهايى باريك كه از اين توپ بيرون زده با
شلوارى كوتاه! دستهايى سه انگشتى !!! ميبيند كه كاملا يك كاريكاتور ساده ساده
هس كه حتى به خودشون زحمت ندادن كه انگشتاشو پنشتا كنن! و اما نوع كمدى
ارائه شده در سه احمق بسيار درخور توجه و آناليز هست. چيزى كه ما در سه احمق
ميبينيم خيلى زيبا و نمكين با كمى چاشنى خشونت! و نوگرايانه و در عين همه
احوال بسيار سادهس ! براى روشن شدن اين موضوع سكانسى از يكى از قسمتهاى
سريال ميپردازم كه شايد حدود 15 سال پيش از تلوزيون پخش شد و متاسفانه
قسمتهاى زياديش درس حسابى در خاطرم نمونده : تيتر و موسيقى ابتداى
سريال تموم ميشه تصوير به صورت دايره اى از توى سياهى باز ميشه و ما فقط يه
صفحه كاملا سفيد مىبينيم!كه هيچ چيزى در اون جلب نظر نميكنه ! ولى صدايى
هر از گاه با يك ريتم يك نواخت به گوش ميرسه ... تقريبا هر 4 ثانيه يك بار كسى
صدايى شبيه به : آه ( البته نه آه غم كه خيلى آرام و نرم از سينه بيرون مياد بلكه آه كه
با درصد كمى از اوه! همراه هست و خيلى سريع ايراد ميشه و علامت تعجبه
احمقهاست ) را ميشنويم دوربين بازتر ميشه و ما هنوز يك صفحه سفيد ميبينيم
ولى اينبار يك جسم شبيه كلاه به وسط صفحه ميايد و بر ميگردد مثل حركت بوم
رنگ! و هر بار كه اين كلا به نقطه اوج خودش در صفحه ميرسد ما صداى : آاوه! را
ميشنويم ! تا اينجا هيچ كس نميداند جريان چيست !
![]() |