شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
*بنیآدم اعضای یکدیگرند*
*که در آفرینش ز یک گوهرند*
چو پولِ تو قاپید عضوی شرور
ز هر کس توانی تو بستان به زور
_#شیخاص_
مکن القای معاذیر، بصیری بر نفس
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود واقف بر داء و دوائی انسان!
مُنطوٖی در تو بُود عالَم اکبر، میکوش!
بیت۱: فرخی سیستانی ٫ بیت۲: شیخاص
چنین خو داشتی همواره، یا این خو کنون کردی؟
چو گفتم هرچه خواهی کن فسار ازسر برون کردی
به إدخالالسّروری خواستم شادت کنم یک شب
چنان پررو شدی، تا دسته إدخالالسّتون کردی
![]() |