شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
بارها شنيدهايم كه بايد از كشمكش لفظی دوری كرد. در قرآن از مجادله جز در شرایط خاص پرهیز داده شده است. در حدیث نبوی از «مِراء» یا همان جَرمنجر حتی با فرض طرفِ حق بودن نهی شده است. میفرماید: جز از این راه: لایَستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الإیمان. حقیقتِ ایمان بنده کامل نمیشود.
امّا آیا کِشدادن دعوا همه جا محکوم به یک حکم است؟ گاه برخی از طرفین مخاصمه، بیاهانت یا با نیشزدنِ ضمنی و با روشِ سربریدن با پنبه، تعریضشان را میزنند. از پدرم در منبر شنیدم که یک بار به فقیهی اهانت شد که تو سگ هستی! نه سکوت کرد و به "قالوا سلامًا" تأسّی نمود و نه مثل نوع مردم از کوره دررفت و پرخاش کرد. راه سوم را رفت: دعوا را کِش داد؛ اما با خونسردی که گاه بیش از عصبانیّت سبب میشود طرف، جای نه بدترش بسوزد. بهش گفت: «اشتباه میکنی برادر! من به ۷ دلیل سگ نیستم. سگ پوزهاش چنین است و من نه. پشم دورِ عانهاش چنان است و مال من فرق دارد و ...»
این مدل جرّبحث وقتی از سوی یک عالِم صورت گرفته، لابد بیاشکال و قابل الگوبرداری است.
سعدی با روش مشابه خطاب به طعنهزن خود میگوید:
گرَم عیب گوید بداندیش من
بیا گو ببر نسخه از پیش من!
یعنی اگر قصد بدگویی مرا داری، خوراک هم به تو میدهم!
در زمستان ۹۶ کشمکشی اینترنتی بین من و خواهرم رخ داد. ماجرا با تولید دو كليپ يكدقيقهاى از سوی من شروع شد که دومی حاوی نطقی از پدرم جناب تاکندی بود که سروصدای زیادی کرد و به بازدید چند میلیونی رسید. کلیپ، باب فحش و فضيحت در كامنتهاى اينستاگرامى را باز کرد و كاربران مخالف نظام که بهحق بدان نقد داشتند، بهناحق به ناسزاگويىِ كورِ ناموسی نسبت به ناطق و بستگانش زبان گشودند. اسفا که این سالها اینستاگرام آلوده به کامنتهائی است که سبب شده برخی هنرمندان و اشخاص صاحبنام هم بینواها یا صفحهٔ خود را ببندند یا باب کامنتگذاری کاربران را مسدود نمایند تا آن یک مشت کامنتِ عفن، فضای صفحهشان را نیالاید.
یک قانون نانوشته کامنتهای سخیف را از چشم صاحب صفحه میبیند. در جای خود نوشتم که نیّت من از ساخت کلیپ پدرم، بازخوانی تاریخ در فضای طنز و موجسواری اینترنتی بود. شاید به نشر نابهنگامش میشد خُرده گرفت؛ ولی اثبات اینکه قصدم الّا و لابد، تخریب پدر بود، آسان نیست. تازه هدف تخریب باشد، مجوّزى براى مقابله به مثل نیست. اما خواهرم به خود اجازه مىدهد به من فحش دهد. آیا هدفش فحّاشیِ متقابل برای گوشمالیم و چشاندنِ طعمِ تلخِ کلمات نامربوط به من است تا بگويد: «آتش بگیر تا که ببینی من و خواهرانم چه كشيديم؟»
خیال ایشان راحت؛ که من ظرفیّتِ فحشخوریم بالاست. پایین هم باشد و گيرم مستقيماً فیلم آخوندستیزانه ساخته باشم، رواست دختر یک آیةاللّه به تنها برادرش بگوید خاک بر سر؟ پس فرق شما که مدّعی هستی مادرت هم مجتهده بود، با صاحبان دهانهای بیچاک و بند فضای مجازی چیست؟ مگر از بددهنی آنان به پدر و مادر و خواهرانت ناخرسند نبودی؟ خودت هم که به راه آنان رفتی.
حال روش جرمنجر و کشدادن مرا ببین! شما فرمودی: «پاركينگت آشغالدانى است». من از نوشتهٔ شما اسكرينشات گرفتم و به دیوار اینترنت چسباندم. این کار که دلخوری ندارد. حرفت اگر نابجا بوده، چرا زدى؟ اگر بجا بوده، چرا از تکثیرش ناخرسندی؟ کار من مکمّل کار شماست؛ دقيقاً عين تكثير فايل پدرم حضرت تاكندى. مگر ایشان حرف بیراهی زده که پُرپراکنیاش تخریبش باشد؟
من به عنوان يك دارندهٔ آرشیو، مورّخ و تحليلگر تاريخى (هر چه اسمش را بگذارى) حرف دههٔ ۶۰ پدر را دوباره به جامعه تحویل دادهام. بایگانی کردهام برای چه پس؟
اينجا هم حرف شما را كه اصلش هنوز در اينستاگرام در معرض دید همه است و پاك نكردهاى، بازنشر كردهام. در ضمن هر بار دور جملهای از آن خط كشيده و به شرح و تفسيرش پرداختهام. بیطعن و لعن، تكتك سطرها و کلمات کامنتهای شما را بهانه كردم براى نوشتن مطلبی تحليلى و روانکاوانه.
فرمودهای: دیوانهام. نگفتم: خودتی! گفتم: عقلم ناقص است و بدتر از دیوانهام! گفتهای: عین گداها ماه به ماه از تاکندی پول توجیبی میگیری. جواب دادهام: ای هوار مردم! شاهد باشید خواهرم زهرا شیخمحمدی اعتراف کرد که ماهی یک بار پیش تاکندی میروم. پس کسی نگوید سال به سال پیش پدرت نمیروی!
اين كاری که از زمستان به اینور پیش گرفتهام، نامش كشدادنِ جدال و مِراء است؛ امّا اين كجا و آنكه بخواهم با لحن فحّاشان (كه به قول سيد محسن حسينى دامادمان، بلد هم نيستم) الفاظ ركيك بار كنم و جوابِ های را به هوی بدهم.
بارى! بايد به توصیهٔ قرآن و حدیث از جدال دوری کرد. اما برخی كشدادنهای نرم، تحلیلی و سالم از اهانت، از سوی علما و نیز شعرایی چون سعدی مورد استفاده قرار گرفته است.
t.me/shkhs/1665
«چرا كامنتهاى خارج از نزاكت كاربران علیه خودت را منتشر مىكنی؛ یا شیخ؟»
این سؤال را بارها خوانندگان کانالم بهصورت خصوصی از من پرسیدهاند. در دهۀ ۷۰ و ۸۰ هم که در وبلاگهایم در پرشینبلاگ و بلاگفا فعّالیّت داشتم، ماجرا به همین شکل بود.
اما به راستی هدف من چیست؟ خودزنی؟ فرار به جلو؟ ریاضتکشیدن با تازیانۀ ملامتشنیدن؟ ارائۀ یک شخصیّت شوریدهاحوال و فارغ از مقتضیاتِ زیستن در جامعۀ آبرومحور ایران و مخصوصاً قم؟
اینها البته هست. اما انگیزهٔ کنونیم اين است كه پای افراد گریزپا را که سایهام را با تیر میزنند، به دنیایم باز کنم و منتقدينم را ولو به شوقِ خواندن كامنتهای فضاحتبار به كانالم بکشم؛ تا به خيال خود با خواندن نقدهاى فحّاشانه كه عليه من ابراز مىشود، خاطرشان را تسلّی دهند؛ غافل از آنكه به هر حال در زمين منند!
كانالم میتواند تمیزتر و فقط حاوى مطالب خودم باشد. وقتی اینهمه براى نگارش و ويرايش مطالبم وقت مىگذارم، چرا چنین نباشد؟ ولى بدا که خیلیها با من حال نمیکنند و شمار اعضايم به نسبت فعّالیّتم کم است. پس مجبورم برای جذب مشتری دنبال راههای شیطنتآمیز باشم.
خواهرزادهام «سيد حميد حسينى» از کسانی است که در اين چهار سال كه از افتتاح كانال «آرشيو شيخ» t.me/rSheikh مىگذرد، بارها عضوش كردهام و لِفت داده است. در هفتههاى اخير كه مخاصمهٔ اينترنتى با خواهرم زهرا شيخمحمّدى بالا گرفت، در کمال تعجّب، سید حميد با پاى خود وارد صفحهام شد!
چند روز پیش که در مجلس ترحيم مادربزرگش در نیروگاه قم دیدمش، با لحن طعنهآميزى ابراز كرد كه بابت كامنت شيخ هادى تاکندی كه حرفهاى مرا «اراجيف» خوانده، حسابى خنديده است!
حميد صدایش را در نیاورد كه آيا مطالب طولانى و نفسگیر مرا هم در پاسخ به خواهرم مطالعه میکند یا خیر؟ تنها با لحن تحریکآمیزی گفت: خاله زهرا طوری رَب و رُب شما را با اعتراضش قاطی کرده که به این راحتی ولکن معامله نیستی!
آیا حميد خبر ندارد که تمام این اعتراضات را بالاخره در كانال من میخوانَد؟ يعنى فضايى ساختهام كه رقبا و منتقدينم براى شنيدن حرفهايى كه عليه من زده مىشود هم باید وارد زمین بازی من شوند.
البته حنایم نزد بعضیها رنگ ندارد:
خواهرزادۀ دیگرم «جواد مرادی» که رشتهٔ مدیریّت خوانده و سن و تجربهاش از دیگر خواهرزادهها بیشتر است، در یک جلسهٔ خانوادگی که همه از بنده گلهمند بودند و میگفتند: «هر چیزی حتی در نقد آقا رضا بهش میگیم، به جای اینکه باعث تغییر و حتی شرمندگیش شود، یادداشت و اینور و آنور نقل و داستانش میکند و آخرش هم باز ما بَدِه میشویم» گفت:
«خب تقصیر خودتان است! باید بیآنکه به دائی رضا بیاحترامی کنید، به هیچوجه باهاش وارد پینگپونگ نشوید. (به من رو کرد و گفت:) جسارت نشود! به "جُرج برنارد شاو" منسوب است این جمله:
I learned long ago never to wrestle with pigs. You both get dirty and the pig likes it.
یعنی: من خیلی وقت پیش یاد گرفتم که هرگز با خوک کُشتی نگیرم. هر دو گِلی میشوید؛ ولی خوک از گِلیشدن لذّت میبرد!»
جواد خودش طوری برنامهریزی کرد که وارد بازیهای من نشود. تا امروز به هیچ بهانه نتوانستهام وارد کانال تلگرامیاش کنم و نگذاشت حرفهایش را سوژه و گِلیاش کنم. تدابیر مدیریّتی نجاتش داده است؛ تدابیری که با کمی دقت میبینیم که مبنای قرآنی دارد. ببینید: اگر جاهلى در خيابان گيرتان انداخت و خطاب كرد: «هوى!» و شما گفتید: «هو توی کلاهت!» حتى اگر جوابِ دندانشكنی به او داده باشید، در زمين او بازى كردهاید و بازندهاید. قرآن توصيه مىكند:
اگر نادان به تو خطاب كرد: «هاى!» تو بگو: «سلام!» يعنى من اهانتت را بیجواب نمیگذارم؛ ولى در زمينت هم بازى نمىكنم!
سلام، شروعِ یک بازى تازه است! وقتی به جاهل سلام میدهی، اگر جواب نداد، کم آورده. اگر سلامت را به سُخره گرفت، در زمین تو بازی کرده. اگر گفت: "علیک السّلام" آدم شده! در هر حال برنده تویی!
شايد يك تفسيرِ آيهٔ «اِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً» (فرقان: ۶۳) همين باشد.
اگر دختر خيابان انقلاب با حركت نمادین و ابداعيش با حجاب مخالف كرد، بدترين پاسخ اين است كه جوان انقلابى ما بالاى پست برق برود و پرچم جمهورى اسلامى دست بگيرد. اين جواب، كوبنده هم باشد، بازى در زمين حريف است.
میماند اینکه برای رَجَزسازی پیامبر در یکی از جنگها بر وزن و قافیۀ رجز دشمن، باید توجیه جور کرد که چرا کفّار گفتند: اُعلُ هُبَل. پیامبر فرمود: شما هم مشابهسازی کنید که: أللهُ أعلی و أجَل.
آیا این بازی در زمین حریف نیست؟
شیخ در كانالش نقدها و كامنتهاى دور از نزاكت كاربران را منتشر مىكند تا دشمنان گریزپایش هم عضو شوند و به شوق خواندن نقدهايى كه عليه او ابراز مىشود، در زمينش حضور داشته باشند! ۹۷/۲/۱
نظر دهيد 👈 t.me/qom44
دوشنبه ۸ مهر ۱۳۸۷ ساعت: 2:23 | توسط:محمدمحسن سلیمانی | ||||
سلام آقا دستت درد نکنه دمت گرم اجرت با امام حسین(ع). من امروز از طریق سرچ اسم ذبیحی وارد وبلاگت شدم و پس از دانلود چند تا از آوازها ودعاهاش و فرستادن درود فراوان برای شما و مادر بزرگوارتان یکدفعه متوجه قسمت قاریان شدم و پس از مشاهده تلاوتهای مصطفی و بقیه قراء از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم (مخصوصا با دیدن توضیحات ذیل تلاوتها دیگر از خود بیخود شدم. اگر هنوز هم از از این توضیحات نغز داری ممنون میشم اگر ارائه بدی). راستی من خودم قاری هستم واز محدود طرفداران مصطفی در خوزستان و جالب اینجاست که مثل خود شما با بقره شناختمش وبه نظرم فنیترین تلاوتش نجم-قمر-رحمان... است.امیدوارم بیشتر آشنا بشیم. mohsensolaymani@yahoo.com |
یکی از بستگان نزدیک در هفتههای اخیر بابت فحاشیهای اینستاگرامی در ذیل کلیپ «تاکندی و حکومت صفی» مرا مورد فحاشی قرار دادند. حتی خصوصی گفتند همینو میخواستی که به آقاجون (تاکندی) و مادر و خواهرت فحش ناموسی بدهند؟ در جواب باید گفت: چرا فقط آنها را میبینی؟ کامنت بالا را بخوان. طرف میگه برای مادرت درود فرستادم. اینم ببین!
لینک کامنت بالا: اینجا
لینک پستی که مطلب را زیرش کامنت کرده: اینجا
t.me/rSheikh/1651
سالهاست فایل سخنرانیهای جناب #تاكندی را در فضای مجازی پخش میکنم و امر نوظهوری نیست؛ منتها اخیراً در میکس صدا و تصویر، مهارتی یافتهام که به مددش دقایقِ جذّابتر و پرکششترِ نطقهای پدر را گزینش و با تصاویر مناسب تلفیق میکنم که خوشحالم که نشرش با اقبال میلیونی مواجه شده است.
خیلیها عنوان کردهاند کارَت مُخرّب است. همشيره زهرا شیخمحمّدی در پیام تند تلگرامی بهصورت خصوصی به من نوشت:
«اون از فیلما که پخش میکنی و فُحشای ناموسیشو منو خواهرام و مامان باید بشنوند؛ آن هم از...»
ماجرا را با دوست حقوقدانى در میان نهادم. گفت: شما مباشرت در جرم نداشتهاى؛ ولى مشاركت چرا. مباشر، قفل مردم را مىشكند و سرقت مىكند. شریك، كشيك مىدهد تا كسى نيايد و دزد، راحت كارش را بكند. گفتم:
«شکل رفتار من فرق دارد. من يك اثر هنریِ چندلایه با محوریّت یک روحانی بذلهگو توليد کردهام که عکسالعملهای متفاوتی برانگیخته است:
آنها که عاشق انقلاب و روحانیّتند، همانطور که پای منبر پدرم اصل حرف را شنیدند و خندیدند و صدای خندههایشان هم در نوار ضبط شده است، کلیپ را هم دیدند و لذّت بردند. کینهجویان به شیوخ هم عصبانی شدند و واکنش درخورِ خشمشان نشان دادند؛ که اگر پای منبر هم حضور میداشتند، همینطور میشد. بله من کشیک دادهام؛ ولی دو اتّفاق افتاده و نیمی از آن دزدی بوده است!
تازه مگر مشابه کار مرا صدا و سیما نمیکند؟ نطق مرحوم آیةالله حائرى شيرازى را پخش میکند که در آن گفته:
«تو به ميزانى كه هوا مصرف مىكنى، بايد هوا توليد كنى!» که جملۀ تقطیعشدهای از یک بحث علمی است که در فضای مجازی، کلّی کامنت بیادبانه روی دست نظام گذاشت. آیا رسانه در تولید این ضایعات نوشتاری سهیم است؟
در مقياس بالاتر، خدا ارسالِ رسل كرد؛ پيامبران مورد تمسخر امّتها قرار گرفتند. اگر نمیفرستاد، به انبیا، مجنون خطاب نمیشد. اگر خودِ قرآن نازل نمیشد، یَزیدُ الظّالمینَ إلاّ خَساراً رخ نمیداد. نعوذ بالله خدا در گناه مردم شریک است؟ کلیپ من در ظرفِ عنادِ مُعاندین که ریخته شده به عنادشان افزوده. غیر از این است؟
دوست وكيلم پاى عنصری به نام نيّتخوانی را وسط كشيد و گفت:
اینکه پخشکنندهٔ نطق مرحوم حائرى غَرضش سازندگی بوده نه تخریب و بسترسازی براى بازکردن زبانِ بدگویان، قابل احراز است؛ همچنانكه قصد خیر خدا از بعثت انبيا روشن است. در مورد شما هم محکمهٔ صالحه با ابزارهایش میتواند نیّتتان را بخواند که کلیپهای تولیدیتان چه عَقَبهٔ ذهنی داشته؟
آیا ترفندی نیست تا مسبّب، جامعه را فریب دهد و خودش را پشت نقاب مُباشر پنهان کند که من که به روحانیّت بد و بیراه نگفتهام و فحش و فضيحتی از دهانم خارج نشده است!
دیدم راست میگوید. عرف جامعه به مُباشر و تمامکنندهٔ کار حسّاستر است. آنقدر كه مردم از شِمر كه بر سينهٔ مبارک سيّدالشّهدا(ع) نشست و سر حضرت را بريد متنفّرند، از يزيد كه کارگردان بود، انزجار ندارند.
این مردم در قتل خلیفهٔ دوم عُمر جشن مىگيرند؛ چون از ضربت سيلى به فاطمه(س) خاطرهٔ تلخ دارند؛ اما در مرگ ديگر خلفاى غاصب که وضع بهتری از خلیفۀ دوم نداشتند، شادی نمیکنند. یک بار به همسر خواهرم شیخ سنبلآبادى که با هم شوخی داریم، گفتم:
«باجناقت سیّد عبّاس قوامی در قزوین مراسم "عُمرکشان" میگیرد. شما هم ۲۲ جمادیالثّانی هر سال در قم مراسم "ابوبکرمیران" بگیر!
اگر آن روز کار داری، ۱۸ ذیحجّه، امّت را حول مراسمِ فراموششدهٔ "عثمانکُشان" جمع کن!
مرگ عثمان زمینهساز خلافت علی(ع) شد و باید شادیآفرینتر باشد. با فوت ابوبکر و عمر، خلیفۀ غاصبِ دیگر جاگزین شد؛ اما جشن مرگ عثمان، جشن خلافت علی(ع) و عيدالزّهراست.»
سنبلآبادی با خنده اعلام کرد چیزی جای عُمرکشان را نمیگیرد. عُمر بابت تبعيض نژادى بين عرب و عجم، مغضوب ایرانیان است. قاتلش هم ایرانی است و مرحبا دارد! منتها آنچه مرگش را اینقدر شیرین کرده، دخالت مستقيمش در هتك حرمت دخت پیامبر(س) است.
در روايت آمده: «عُمر سيّئةٌ من سَيّئاتِ ابیبكر» عُمر تنها نقطۀ سیاه کوچکی از گناه غلیظ ابوبکر بود؛ ولى در عرف ما «کار را که کرد، آنکه تمام کرد». سیلی را پیدا کن کی زد؟ فحش ناموسی اینترنتی را ببین کی داد؟ چکار داری به کلیپساز؟
انگار خواهرم همصدا با آن دوست حقوقدان در پی جستنِ عوامل دخیل در جرم ولو با توسّل به ابزارهای نیّتخوانی است. كليپساز تاکندی مستقيم به کسی ناسزا نگفته؛ اما جَوّی ساخته که ديگران لیچار بار کنند. این کلیپساز سالهاست نطقهای پدر روحانیش را در فضای مجازی پخش میکند و امر نوظهوری نیست؛ منتها جدیداً در میکسِ صدا و تصویر مهارتی یافته که به مدد آن، دقایقِ جذّابتر و پرکششتر را گزینش و با تصاویر مناسب، تلفیق میکند. نشر این محصولات با اقبال میلیونی مواجه شده است.
نظر دهید 👈 t.me/qom44
نقد سید عبدالعظیم موسوی به این نوشته: t.me/rSheikh/1652
t.me/shkhs/1635
گوش يكى از راههاى مهم ارتباطى ما با دنياى خارج است. پدر از بچّه با زبان چيزى مىخواهد و انتظار دارد بشنود و ترتيب اثر دهد. اگر ناشنوا باشد، پدر به مقصود نمیرسد و میگويد: اَه! چرا نمىفهمى؟ همچنان كه خدا کرها را تقبيح مىكند. مىفرمايد: بعضىها صُمٌ بُكم هستند(۱). البته بر كرِ مادرزاد حَرَجى نيست و پدر هم نبايد گلهمند باشد. اگر مخاطب، شنوا بود، جای شِکوه دارد.
در خصوص مخاطبِ شنوا، چند صورت قابل تصوّر است:
الف. صدا را که شنيد، به سمت صدا برگردد؛ اما فقط آواى كلامِ گوينده را بشنود؛ نه مفهوم كلماتش را. فرض كن اربابى به فارسى از نوكرش چيزى بخواهد. نوكر چون انگليسىزبان است، فقط صوت بشنود! اینجا هم گوينده به مقصود نمیرسد؛ چون شنیدنِ آوای خالی اگر در شنونده انگيختگىِ عملی ایجاد نکند، بیفایده است و مطلوب حاصل نمیشود.
ب. شنونده آنقدر جَهول باشد كه با اينكه زبانش با گوينده مشترك است، نفهمد! اربابها از جمله خدا گاه با چنين بندگانى سروكار دارند. خدا میفرماید: مَثَلُ الَّذينَ كَفَروا كَمَثَلِ الَّذى يَنْعِقُ بما لايَسْمَعُ إلّا دعاءًا وَ نِداءًا(۲)
منِ خدا با توى كافر حرف زدم. تو شنيدى اما فقط آوا و ندا شنيدى! چه فایده؟ ارتباط با مفاهيم مدنظرم بود كه حاصل نشد.
اين قصّه يك استثنا دارد:
با آنکه در عرصۀ موسيقى هم اولويّت با اخذِ توأمانِ آوا و مفهوم است، اگر شنونده فقط ملودی را شنيد و مفهوم را وانهاد، اینطور نیست که بیفایده باشد. فرض كن خواننده چيزى بخواند و تو شعرش را يا درست نشنوى؛ يا اساساً زبانت متفاوت با زبان او باشد و فقط با نغمهاش ارتباط برقرار كنى، اتفاق بدى نيفتاده؛ چه بسا خواننده خرسند هم بشود. مثلاً به استاد شجريان خبر دهند: يك فرد اسپانيايى از آواز شما تأثير گرفته، بسا که خوشحال هم بشود و اين را حاكى از فرامرزىبودن موسيقى تلقّى كند؛ با آنكه آن اسپانيايى در واقع: لايَسمَعُ إلا مِلودِیّاً! اما ملودىِ خالى در موسيقى جايگاه دارد؛ در حالی که در تبليغات دینى و اخلاقی، سمعِ آواى خالى بيفايده است و سرزنش هم شده؛ چون هدف گوينده از اينكه مىگويد:
«كُلوا وَ اشرَبوا و لاتُسرِفوا»(۳) اين نيست كه شنونده آوا را بشنود تا ثابت شود كر نيست؛ بلكه باید در عمل اسراف نكند. فلسفۀ وجودى كلماتِ ارشادى، تغییر در جان و عمل فرد و اجتماع است.
برعكسش هم هست. عنایت کنید!
گاهى متكلّم از كلمه استفاده مىكند؛ ولىِ كلمه بهانه است و آوایش مراد است. وقتی مىگويد: «خاك بر سرت!» منظورش القاى معناى خاك و سر و ریختن نيست! انگار گفته: هُش! كه معنا ندارد. گوينده صدا تولید کرده که بگوید ایست! بوق زده! در عربى بدان اسمِ صوت مىگويند.
میخواهد خشمش را از طرف مقابل با اين «خاک بر سرت» ابراز كند.
حال اگر شنونده زوم كند روى مفهوم كلمات و صوت را بيخيال شود، نقض غرض كرده و مهرههای گوینده را به هم ریخته است. چطور؟ مثلًا برگردد خونسردانه بگويد:
«عجب! فرموديد خاك بر سرت! خاك مخلوطی از مواد معدنی و آلی است!» و شروع كند در این باره توضيح دادن! اينجا با آنكه قصدِ گوينده صوت خالی بود، شنوندۀ موذی: لايَسمَعُ إلا مَعناءًا.
در منازعات اینترنتی اخیرم با خواهرم «زهرا» خانم شاهد چنین اتفاقی بودیم. ایشان ذیل «پست #تاکندی و حکومت صفی» برایم کامنت گذاشت:
«خاك بر سرت كه مال پدر و مادرت را بالا كشيدى.» من به جای حذف کامنت یا بارکردنِ لیچارِ مشابه، زير جملۀ ایشان شروع كردم تفسیرکردن! انگار نه انگار اين جمله، معناى تحتاللّفظیِ كلماتش مراد نيست و صوتی است برخاسته از غضبِ همشیره. لحن را ازش گرفتم و دور انداختم و معنای لغتنامهای واژهها را گرفتم.
اين ترفند براى خنثىسازیِ فحّاشىهاى اينستاگرامى كه اين روزها باب شده و حتی زير پستهاى بازيگران معروف، لجنپرانى مىكنند، مفيد است. توصيۀ من اين است كه صاحب صفحه بهجاى دهن به دهنشدن يا حتى پاککردن كامنت فُحش، شروع كند با قضيّه جدى برخوردكردن و هر طعن و لعن را سوژهٔ فلسفهبافیکردن!
حتی اگر فحش و فضیحت، حاوى اندامهاى تناسلى هم باشد، باکی نیست! خونسردانه شروع كن در باب دخول و نُعوظ و وِقاع، تولیدِ محتوا کردن!
به نظرم با اين شگرد مىشود نعل وارونه زد و فرد فحّاش را درمانده كرد. مثل اين مىماند كه او به سمتت شليك كند. لازم نیست بروى كنار كه سوراخت نكند. يكى از سوراخهاى تنت را مقابل گلولهاش بگير! وقتى تير رد شد، بگو:
«تو به هدفت نرسيدى؛ چون مىخواستى با تير سوراخم كنى؛ اما فقط توانستى از سوراخم تير عبور دهى!»
خلاصهگيرى: بعضىها ناشنوايند. بعضىها آنجا كه بايد مفهوم كلمات را بگيرند، آواى خاليش را مىشنوند و آنجا كه بايد فقط صدا بشنوند، به مفهومِ كلمات بند مىكنند! ۹۷/۱/۱۹
نظر دهید 👈 t.me/qom44
پاورقی:
۱ و ۲. بقره: ۱۷۱
۳. اعراف: ۳۱
در ۱ اسفند ۹۶ کلیپی یک دقیقهای منتشر کردم که روی موسیقی خوشریتم محمّدزمان اسماعیلی که ۳ میلیون تومان از او خریده بودم، تصمیم گرفتم هر چه رقص از خردسالان البته از بستگان و فامیل در آرشیو دارم، قرار دهم. کلیپ را به عادت همیشه در این مکانها + تلگرام (که بعدا پاک کردم) منتشر کردم:
aparat.com/v/GV9kA
برعکس خواهرم معصومه که تاره از این کلیپ حوشش هم آمد و استیکر تحسین فرستاد، همشیرهٔ دیگرم زهرا که تصاویر از رقص دخترش رایحه را در کلیپ قرار داده بودم، این مطلب را در تلگرام برایم پست کرد:
من نمیدونم به چه زبانی باید بگم که فیلما و عکسای مارو نزار تو فضای مجازی...من چه بدبختم خانواده ای مثل شماها دارم عوض اینکه نشستم اینجا از پدر مادر پیرتون نگه داری میکنم نمیخوام ازم تشکر کنید حداقل زندگیمو خراب نکنید..اون از فیلماکه پخش میکنی فحشای ناموسیشو منو خواهرام ومامان باید بشنیم اونم از فیلمای خصوصی ما که بهت اطمینان کردیم دادیم نگه داری که باید طلبه ها بیان برامون بزارن که ببین چی گذاشته برادر زنت....کار بکسی نداریم شدیم سوژه دهن مردم ....باید به همه بگیم برادرمون دیوانس...عوض اینکه عصای پیری پدرومادرمون باشی شدی بلای جان ما...تو کم سوژه نداری که زندگی داخلی مارو سوژه اینور اونور کردی..سال مامان شد اصلا نفهمیدی چی به چی شد...عوض دست درد نکنه ؟.از هنرای پسرت ،از کلاشیاش، از دوست دخترای متاهل ومجردش از دزدیاش فیلم بزار ...چرا مارو مظلوم گیر آوردی..ما که ارث مادرمونو انداختیم زیر پات نشستی داری حال میکنی برامون مشکل درست میکنی...من دیگه نمیدونم چی بگم میرم ازت شکایت میکنم پلیس فتا که ببندن کانال واینستاگرامتو...بعدم وکیل میگیرم حق مامانو میخوام پول منو آماده کن...از دیوانه بازیای من که خبر داری...یه شمشو تو چهلم مامان دیدی....حالا که قراره زحمتارو من بکشم ،حرص وجوشارو من بخورم بزار اقلا پولارم من بخورم...
(در ۲۱ اسفند ۹۶ که سرزدم دیدم این پیام را پاک کرده.)
قدری بعد سیّد عبّاس سیّدقوامی همسرخواهرم پیام داد:
از انیس و مونسِ حاج آقای تاکندی به دشمن درجه یک و مار در آستینِ ایشان!
بارها سعی کرده ام خودم را جایت بذارم که: "تنهایی ونداشتنِ برادر و عدم توجّه کافیِ والدینت و تربیتِ ناکافی و ولنگاری و عافیتطلبیشان تو را از نظرِ روانی کاملاً به هم ریخته و شخصیّتی متفاوت و غیرطبیعی از تو به وجود آورده است"
ولکن امروز که دقّت میشود، جامعالخبائث شده و از انسانیّت تنها شبحی را حمل کرده و هر روز تلاشِ بیشتری در جهت نمایشِ نفست داری، که تنها از کاستیهای درونی و خودبزرگبینی کاذب نشأت میگیرد.
"خیری الیک واصل و شرّک الیّ عائد"
نمیدانم که چگونه و کی از غفلت و نیامِ مستانه و بچّگانهات بیدار میشوی؟؟!!
"پنجاه رفت و در خوابی..." / الم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر اللّه/
امروز که دخترم به خاطرِ لودگی و مسخرهگرفتنت در دین و دنیا با استادش در صیانت از پدرت، گفتگو میکرد که: «پدرجون این مطلب [درجشده در کلیپی که شیخاص با تقطیع ساخته] را نگفته!...»، به خود گفتم اگر دایی وپسر حاج آقا بود چه میکرد؟!!
امّا غافل از این که [اوئی که باید بیاشوبد] خود، عقربوار گزیده و در گوشهای با آرامش زودگذر به نظاره نشسته است.
وقتی دانستم که خوک به دو جهت جزو حیواناتِ پست [است] و خوکصفتی از آن بدتر، باورم نمیشد که انسانِ خوکصفتی باشد که هم از نجاستخواری لذّت ببرد و هم از مقاربتِ نرهای دیگر به جفتهاش متلذّذ شود؛ تا اینکه فوجِ فحشهای رکیک را زیر پستهای لوس و بیمعنایت به پدر و مادر و خواهرانت دیدم و عکسالعملِ جاهلانه و دیّوثانهات را که حاکی از رضایت و لذّت بود، شنیدم (هم به کثافتخواری و گزینشِ نجاست [اعتراف خود شیخاص] خو کردهای و هم...)
امیدوارم به مرحله ختمِ قلب و سمع نرسیده باشی که کارت با کرامالکاتبین خواهد بود
خیلی به ضربالمثلِ کبک و سر زیر برف فکر میکردم؛ ولی تحقّقِ عینی آن را به خوبی میبینم، شاید لازم باشد کلاهت را بالاتر بگذاری...
در هر صورت حوصلهٔ نصیحت ندارم که ۵۰ را ردّ کردی؛ ولی همین قدر بگویم که کسی اذیّتم کرد هم خودش و هم پسرش با فاصلهٔ کمی در دو حادثه از بین رفتند و هنوز هم از آنها راضی نیستم
فرصت کمی به تو میدهم که فیلمها و عکسهای خانوادگیام را عودت بدهی و گند اخیرت را هم پاک کنی، وگرنه ...
ضمناً نه تمایل به شنیدنِ صدایت دارم و نه جواب کتبی؛ به هیچ وجه هم دور و بر خانوادهام نبینمت؛ نه قزوین نه هیچ جای دیگر. حیف از خانمم که سلطانِ غیرت است و تعجّب در خانواده بیرگ و بیحمیّت شیخ محمدی چنین زنی تربیت شده است/
البتّه اگر آن روز که وقیحانه از جنازهٔ نهنهٔ مرحومه [زلیخا جعفرخانی مادر تاکندی] در آمبولانس عکس گرفتی والدینت ادبت میکردند، کار به عکسگرفتن از جنازهٔ مادرت و گوربهگور کردنِ آن سید مظلوم [سید جواد تقوی پدرِمادر شیخاص که شیخاص استخوانش را ربود] در قبر نمیرسید/
ضربالاجلِ من را جدّی بگیر که طوفانیشدنم را هنوز ندیدهای😡😡😡😡😡😡😡😡
جواب تلگرامیم به سید عباس: طبق معمول از کلام شما بهره بردم و در جایی در عسل و مثل میتپانم. نمیدانستم نثرتان اینقدر قویست. کار بنده در آن کلیپ یکدقیقهای، خلّاقانه و هنرمندانه بوده. جا داشت دست کم مونتاژ خوبم را تحسین میکردید. مملکت قانون دارد آقا. دورهٔ خشتکپاپیونکردن گذشته. شکایت به فتا که زهرا هم به ذهنش رسید، برای همین روزهاست.
چند روز بعد زهرا خانم با آیدیهای متعدّد کامنتهای تندی حاوی الفاظ زشت مثل خاک بر سر تو پسر! در اینستاگرام در ذیل کلیپ «تاکندی و حکومت صفی» که مدتی قبلتر از کلیپ رقص ساخته بودم گذاشت و تلاش کرد دو کلیپ را به هم پیوند دهد و یکجا تسویه حساب کند:
تصاویر کامنتها به صورت اسکرینشات در اینجا قرار گیرد.
قبل از کلیپ رقص هم البته زهرا به من خصوصی پیام انتقادآمیز داده بود؛ ولی حاوی الفاظ رکیک نبود. مثلا نوشته بود:
بیا ببین با این کارا که میکنی چقدر به آقاجون فحش میدن. همینو میخوای؟؟؟
و چند تصویر از فحاشیهای مردم را برایم فرستاده بود که من در جواب نوشته بودم:
«من ۱۲۰ ساعت از سخنرانیهای آقاجان را بدون دستکاری در اینترنت منتشر کردم... از تووش اومدن بعضیا تکههای خندهدار را جدا کردند و طنز کردند... همین کار را با سخنرانیهای منتظری و اردبیلی و محمدتقی جعفری و مرحوم مجتهدی کردند... سخنرانهایی مثل آقای خامنهای و دکتر بهشتی و دکتر باهنر، به خاطر پاکیزگی کلام و نداشتن لهجه، کمتر قابل سوءاستفاده است.
فک کنم بهتره هیچ چیزی از سخنرانیهای شفاهی امثال تاکندی منتشر نشه... شاید علت اینکه سید حمید حسینی و مرادی داماد و سید محسن حسینی، بیشتر روی مکتوبات آقاجان کار میکنند، همینه. چون صداها مورد مضحکه قرار میگیره و نوشتهها مصونیت بیشتری داره.»
همشیره در پاسخ به اینها چیزی ننوشت.
![]() |