شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
بارها شنيدهايم كه بايد از كشمكش لفظی دوری كرد. در قرآن از مجادله جز در شرایط خاص پرهیز داده شده است. در حدیث نبوی از «مِراء» یا همان جَرمنجر حتی با فرض طرفِ حق بودن نهی شده است. میفرماید: جز از این راه: لایَستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الإیمان. حقیقتِ ایمان بنده کامل نمیشود.
امّا آیا کِشدادن دعوا همه جا محکوم به یک حکم است؟ گاه برخی از طرفین مخاصمه، بیاهانت یا با نیشزدنِ ضمنی و با روشِ سربریدن با پنبه، تعریضشان را میزنند. از پدرم در منبر شنیدم که یک بار به فقیهی اهانت شد که تو سگ هستی! نه سکوت کرد و به "قالوا سلامًا" تأسّی نمود و نه مثل نوع مردم از کوره دررفت و پرخاش کرد. راه سوم را رفت: دعوا را کِش داد؛ اما با خونسردی که گاه بیش از عصبانیّت سبب میشود طرف، جای نه بدترش بسوزد. بهش گفت: «اشتباه میکنی برادر! من به ۷ دلیل سگ نیستم. سگ پوزهاش چنین است و من نه. پشم دورِ عانهاش چنان است و مال من فرق دارد و ...»
این مدل جرّبحث وقتی از سوی یک عالِم صورت گرفته، لابد بیاشکال و قابل الگوبرداری است.
سعدی با روش مشابه خطاب به طعنهزن خود میگوید:
گرَم عیب گوید بداندیش من
بیا گو ببر نسخه از پیش من!
یعنی اگر قصد بدگویی مرا داری، خوراک هم به تو میدهم!
در زمستان ۹۶ کشمکشی اینترنتی بین من و خواهرم رخ داد. ماجرا با تولید دو كليپ يكدقيقهاى از سوی من شروع شد که دومی حاوی نطقی از پدرم جناب تاکندی بود که سروصدای زیادی کرد و به بازدید چند میلیونی رسید. کلیپ، باب فحش و فضيحت در كامنتهاى اينستاگرامى را باز کرد و كاربران مخالف نظام که بهحق بدان نقد داشتند، بهناحق به ناسزاگويىِ كورِ ناموسی نسبت به ناطق و بستگانش زبان گشودند. اسفا که این سالها اینستاگرام آلوده به کامنتهائی است که سبب شده برخی هنرمندان و اشخاص صاحبنام هم بینواها یا صفحهٔ خود را ببندند یا باب کامنتگذاری کاربران را مسدود نمایند تا آن یک مشت کامنتِ عفن، فضای صفحهشان را نیالاید.
یک قانون نانوشته کامنتهای سخیف را از چشم صاحب صفحه میبیند. در جای خود نوشتم که نیّت من از ساخت کلیپ پدرم، بازخوانی تاریخ در فضای طنز و موجسواری اینترنتی بود. شاید به نشر نابهنگامش میشد خُرده گرفت؛ ولی اثبات اینکه قصدم الّا و لابد، تخریب پدر بود، آسان نیست. تازه هدف تخریب باشد، مجوّزى براى مقابله به مثل نیست. اما خواهرم به خود اجازه مىدهد به من فحش دهد. آیا هدفش فحّاشیِ متقابل برای گوشمالیم و چشاندنِ طعمِ تلخِ کلمات نامربوط به من است تا بگويد: «آتش بگیر تا که ببینی من و خواهرانم چه كشيديم؟»
خیال ایشان راحت؛ که من ظرفیّتِ فحشخوریم بالاست. پایین هم باشد و گيرم مستقيماً فیلم آخوندستیزانه ساخته باشم، رواست دختر یک آیةاللّه به تنها برادرش بگوید خاک بر سر؟ پس فرق شما که مدّعی هستی مادرت هم مجتهده بود، با صاحبان دهانهای بیچاک و بند فضای مجازی چیست؟ مگر از بددهنی آنان به پدر و مادر و خواهرانت ناخرسند نبودی؟ خودت هم که به راه آنان رفتی.
حال روش جرمنجر و کشدادن مرا ببین! شما فرمودی: «پاركينگت آشغالدانى است». من از نوشتهٔ شما اسكرينشات گرفتم و به دیوار اینترنت چسباندم. این کار که دلخوری ندارد. حرفت اگر نابجا بوده، چرا زدى؟ اگر بجا بوده، چرا از تکثیرش ناخرسندی؟ کار من مکمّل کار شماست؛ دقيقاً عين تكثير فايل پدرم حضرت تاكندى. مگر ایشان حرف بیراهی زده که پُرپراکنیاش تخریبش باشد؟
من به عنوان يك دارندهٔ آرشیو، مورّخ و تحليلگر تاريخى (هر چه اسمش را بگذارى) حرف دههٔ ۶۰ پدر را دوباره به جامعه تحویل دادهام. بایگانی کردهام برای چه پس؟
اينجا هم حرف شما را كه اصلش هنوز در اينستاگرام در معرض دید همه است و پاك نكردهاى، بازنشر كردهام. در ضمن هر بار دور جملهای از آن خط كشيده و به شرح و تفسيرش پرداختهام. بیطعن و لعن، تكتك سطرها و کلمات کامنتهای شما را بهانه كردم براى نوشتن مطلبی تحليلى و روانکاوانه.
فرمودهای: دیوانهام. نگفتم: خودتی! گفتم: عقلم ناقص است و بدتر از دیوانهام! گفتهای: عین گداها ماه به ماه از تاکندی پول توجیبی میگیری. جواب دادهام: ای هوار مردم! شاهد باشید خواهرم زهرا شیخمحمدی اعتراف کرد که ماهی یک بار پیش تاکندی میروم. پس کسی نگوید سال به سال پیش پدرت نمیروی!
اين كاری که از زمستان به اینور پیش گرفتهام، نامش كشدادنِ جدال و مِراء است؛ امّا اين كجا و آنكه بخواهم با لحن فحّاشان (كه به قول سيد محسن حسينى دامادمان، بلد هم نيستم) الفاظ ركيك بار كنم و جوابِ های را به هوی بدهم.
بارى! بايد به توصیهٔ قرآن و حدیث از جدال دوری کرد. اما برخی كشدادنهای نرم، تحلیلی و سالم از اهانت، از سوی علما و نیز شعرایی چون سعدی مورد استفاده قرار گرفته است.
![]() |