شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

منم مفتون «باید طرح نو انداخت؛ گل‌افشان»

من از تب، از تعب، از قهر سنگ خاره در رنجم

منم مجذوب رفتن، زودکوچیدن همین امشب

من از «تا بعد» و «شاید وقت دیگر چاره» در رنجم

تکمیل شود

 |+| نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم آذر ۱۴۰۳ساعت 23:14  توسط شیخ 02537832100  | 

۱. جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳، تشییع. رک فیلمبرداری شیخاص از مراسم حاوی برخی صحنه‌های منحصربه‌فرد از جمله دقایق تلقین‌خوانی که از نزدیکترین فاصله از چهره‌اش فیلم گرفته شد. حسن عنایتی هم می‌گرفت امّا دورتر.
۲. معتقد بود چندپیشگی برای من برکاتی داشته است. آوازم طعم قرائت قرآن دارد و قرائتم با نغمات آواز ایرانی آمیخته است و از نگاه او اتّفاق فرخنده‌ای است.

۳. ۹۳/۳ ازش شنیدم: دوستی داشتم به نام کلهر که قبل از انقلاب در آموزش‌وپرورش بود. انقلاب که شد و گذاشتنِ ریش تقریباً اجباری شد، کلهر همچنان ریش‌هایش را می‌زد! امور تربیتی مدرسه بهش اعتراض کردند که همرنگ جماعت شو! می‌گفت: «من صورتم مشاع است و خانمم هم درش سهم دارد. گاهی می‌خواد ببوسدم و بی‌مو دوست داره!» افزود: کلهر تکّه‌های طنز و نغز دیگری هم داشت. از جمله بهش گفته بودند: با اینهمه گرانی و بالارفتن مخارج چرا اینقدر بچّه پس انداخته‌ای؟» گفته بود: والله معمولاً شلوارم را که به جارختی می‌آویزم، روی چادر خانمم قرار می‌گیره. قوّت اسپرماتوزوئیدم زیاد است و باعث لقاح میشه. من تقصیرکار نیستم. تماس هم نداشته باشیم، صبح که پتو را می‌تکانیم و تا می‌کنیم، چند تا بچّه ازش زمین می‌ریزه!» از عسل‌ومثل

در ۰۳/۰۹ از رازقی پرسیدم این کدام کلهر است؟ گفت چند کلهر در آموزش‌وپرورش می‌شناسم؛ ولی با توجّه به محتوایی که خواندید، به هیچکدام نمی‌خوره. بهتر است از کانون پیشکسوتان (بازنشستگان) آموزش‌وپرورش بپرسید.
۴. در محلّهٔ عربستان قم با حسین نوروزیان نوازندهٔ نی مدّت‌ها هم‌محلّه بودیم. پدر نوروزیان قبل از انقلاب پاسبان بود و «اصغرخان» نام داشت. اوّلین خانواده‌ای بودند که تلویزیون خریدند؛ تلویزیون لامپی قدیمی که وقتی در ابتدای پخش یک فیلم سینمایی روشنش می‌کردی، انتهای فیلم تازه لامپش روشن می‌شد! شب‌ها آنتن‌ها را علَم می‌کردند و روزها از ترس حرف مردم، می‌آوردندش پایین. حسین نوروزیان نقّاشی هم می‌کرد. یک بار این جملهٔ دکتر شریعتی را که «ارزش انسان به اندازهٔ نَه‌هایی است که در زندگی می‌گوید» به‌صورت خط‌نقّاشی نوشته بود. ابتدا جمله را نوشته بود و بعد کلمهٔ «نه» را تکرار کرده و وصل کرده بود به تکرار «لای»عربی و در نهایت کلمهٔ «لا» به پرندگانی با بال‌های گسترده تبدیل شده بود که حسّ مُکرّرِ «نه‌گفتن» فرد آزاده به پلیدی و پلشتی را القا می‌کرد. ۸۲/۱۰/۹ ابوالفضل احمدی کوپایی، تکمیل در دیدار ۸۳/۸/۲۶. در ۹دی ۸۲ جواد یگانه‌پرست (ریش‌پروفسوری) بازنشستهٔ آموزش‌وپرورش و شاغل در انجمن خوشنویسان قم هم به حرف‌های احمدی گوش می‌داد و نیز حسین نادری ریش‌قرمز!


برچسب‌ها: حسین نوروزیان, موسیقی قم
 |+| نوشته شده در  جمعه دوم آذر ۱۴۰۳ساعت 0:0  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا