شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

حضورم به عنوان کارشناس آواز
مجریان: خانم فاطمه رکنی و فرید دهدزی

لینک دریافت فایلهای صوتی:

پنج فروردین ۹۲   /   ۲۴ فروردین ۹۲   /    ۲۵ فروردین ۹۲



در صورت کارنکردن لینک‌های فوق به این سه لینک رجوع کنید:
1 و 2 و 3


لینک فیسبوکی: اینجا


برچسب‌ها: فیسبوک
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۲ساعت 0:0  توسط شیخ 02537832100  | 

+

هفتهء آخر مهر 77 است... و مسجد محمد رسول‌الله قزوین یکی از روزهای پرالتهابش را سپری می‌کند. جمعیت کیپ تا کیپ تراکم ‌کرده‌اند... بعد از قرائت زیبای مجید وطندوست که سورهء فتح را تلاوت کرد، شیخ قدرت علیخانی پشت تریبون می‌رود. اگر حرف دامادمان مرادی صحیح باشد که شیخ در قزوین ممنوع‌المنبر است، لابد پاسخ این است که ممنوع‌التّریبون که نیست! ... شیخ با لحن همیشگی و به قول بعضی‌ها لات‌منشانه می‌گوید:
«علیرغم اینکه می‌گفتند من در قزوین پایگاه ندارم، کرباسچی را به شهر شما آوردم.»
بعد اسم تاکندی و سید محمود قافله‌باشی کاندیداهای خبرگان رهبری از استان را می‌برد و جمعیت متراکم که روبروی پلاکارت خیرمقدم به کرباسچی با رنگ‌های الوان و به قلم حمیدی خطاط نشسته‌اند، صلوات می‌فرستند. به نظر می‌رسد صلواتی که برای خاتمی فرستادند، قویتر از صلوات برای رهبر و رفسنجانی بود.
شیخ قدرت به حسین مرعشی (برادرزن رفسنجانی) خطاب می‌کند:
«می‌خواهم تو و کرباسچی را امشب تحویل قزوینی‌ها بدهم.» و خلق‌الله می‌زنند زیر خنده. سریع افزود: «منظورم به عنوان مهمان بود» (باز هم خندهء حضار) بعد به مردم هشدار داد که گول نخورند. چون رئیس کارگزاران سازندگی، رفسنجانی است و بقیهء نوچهء اویند. او تاکندی و قافله‌باشی را کاندیدای حزب مزبور قلمداد کرد و تمایل مجمع روحانیون (جناح چپ) را نیز با آنکه به دلیل اعتراض به نظارت استصوابی شورای نگهبان از دادن لیست خودداری کرده‌اند, به سمت تاکندی و قافله‌باشی دانست. وی ضمن تقسیم جناح‌های موجود در کشور، رسما" و علنا" خود را چپی معرفی کرد ولی گفت: با روءسای راستی‌ها رفیق است؛ هرچند بدنهء تشکیلات آنان را قبول ندارد.
پس از اتمام سخنرانی به حضار درود فرستاد و یکی از حضار هم برای سلامتی علیخانی از مردم صلوات گرفت.
آمدن کرباسچی به پشت تریبون دقایق متمادی طول کشید و مردم پس از درودفرستادن بر او برایش کف زدند. هنوز صحبتش را آغاز نکرده بود که گروه موسوم به انصار حزب‌الله و گروه فشار که عدد آنها از 30 نفر تجاوز نمی‌کرد و لباس سفید به تن داشتند، با شعار «مرگ بر غارتگر بیت‌المال» کلام او را قطع کردند و عملا" ثابت کردند که علیرغم این ادعا که «وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد / ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد» مطیع ولیّ‌فقیه نیستند؛ چرا که مقام رهبری چند ماه پیش در جمع دانشجویان توصیه کرد که دو تشکیلات سیاسی سعی کنند به طور غیرهمزمان برنامه اجرا کنند. اما 30 نفر مزبور که از قرار مسموع از طلاب مدرسهء ملاوردیخانی و بعضا" رفیق داماد جدیدمان سید عباس قوامی بودند، به کلام مقتدای خویش ترتیب اثر نداده و جز به هدف اغتشاش و پرتاب تخم مرغ به سمت مهتابیهای مسجد محمد رسول‌الله وارد محفلی که میزبانش ستاد قافله‌باشی بود، نشدند. «محسنی اژه‌ای» کرباسجی را به جریمه و شلاق محکوم کرد و انصار مدعی دفاع از نظام مظلوم اسلامی برای او طلب اعدام می‌کنند. مردم در مسجد جری و عصبانی شدند و از ته دل شعار دادند: «مرگ بر آشوبگر» و کرباسچی را امیر کبیر زمان خواندند. کرباسچی پس از یک ربع معطل‌شدن در پشت تریبون در کنار قدرت علیخانی که سعی در آرام‌کردن جوّ متشنّج مجلس داشت، حدود ده دقیقه صحبت کرد و گفت: «ما حتی اگر جدال با کسی داریم، باید بالّتی هی احسن باشد.» مردم افراطیون را از مسجد راندند و آنان را هو کردند و دقایق متمادی مردم و عدهء قلیل مزبور در میدان مقابل مسجد با شعار، یکدیگر را بمباران کردند. پدرم تاکندی به نظر می‌رسید به توصیهء برخی همچون مرادی داماد و حسینی داماد از رفتن به مجلس مزبور خوددداری کند؛ ولی از قرار شیخ قدرت امروز یک ماشین اختصاصی برای نقل و انتقال ابوی مأمور کرده بود و با تلفن هم گفت: بیایید!
                                                    رضا شیخ محمدی / هفتهء آخر مهر 1377 / قزوین
لینک فیسبوکی: اینجا


برچسب‌ها: تاکندی, شیخ قدرت علیخانی, قزوین, فیسبوک
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۷۷ساعت 0:0  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا