شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداهۀ شیخ
با سهتار مهدی علیبیگی / مایۀ نوا - ابوعطا
بر روی غزل ه.ا.سایه (هوشنگ ابتهاج) hooshang ebtehaj
زین بیش از پس و پیش زلف دوتا مگستر!
در پیش پای دلها دام بلا مگستر!
۱۶ آذر ۸۸، قم، خیابان صفائیّه، پاساژ ستاره، طبقۀ دوم، مغازۀ سازفروشی علیبیگی. دریافت صوت >>> اینجا یا اینجا
انتشار تلگرامی: t.me/rSheikh/194 افزودن لینک مدیافایر: 97/9
آواز من در مایهی سهگاه
در ۱۷ مرداد ۸۶
در منزل احمدی در جلسهی دوستداران حافظ
من بر روی غزل حافظ:
«ستارهی بدرخشید و ماه مجلس شد»
به مناسبت ایام بعثت پیامبر اکرم(ص)
در حضور استاد اسلامی، حسن اعرابی، خاکی، پویا، مهدی فراهانی، تقوی و پسرش، بشری،...
آواز من در مایهی شوردشتی
با تار امیر قرهبیگلو
بر روی غزل حافظ:
«خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود / به هر درش که بخوانند بیخبر نرود»
۲۵ مرداد ۸۶ / پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی سهگاه و چهارگاه
در ۲۹ مرداد ۸۶
در جوار دوست نکورویم محمد رستمی
در پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی نوا
با تار مهدی علیبیگی
بر روی اشعار «هادی رنجی» و سعدی
۲۹ مرداد ۸۶
در مغازهی سازفروشی علیبیگی
در پاساژ مروارید قم
آواز من در مایهی سهگاه
در ۳۱ شهریور ۸۶
در منزل محسنی
با نی حسن نیکروش
بر روی غزل سعدی:
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت / متوجه است با ما سخنان بیحسیبت
در جلسهی دوستداران حافظ از جمله:
در حضور استاد اسلامی، حسینپور، پویا، تقوی و پسرش حامد
(بعد از اجرای من امیر احمدی در همان گام، آواز را ادامه داد که در فایل موجود است)
آواز من در مایهی ماهور
در جمعه ۲ شهریور ۸۶
در انجمن موسیقی قم واقع در خیابان دورشهر
با سهتار علی نوروزیان
بر روز غزل سعدی:
«ناچار هر که صاحب روی نکو بود / هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود»
در حضور:
حسین نوروزیان، امیر احمدی، امیر حاجابراهیمی، ابوالفضل مثقالی
آواز من در مایهی چهارگاه
در شنبه ۳ شهریور ۸۶
با تار مهدی علی.بیگی
در مغازه.ی او در پاساژ مروارید قم
بر روی غزل حافظ:
«خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود / گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود»
دوخوانی من و آقای واعظی
از بستگان نزدیک مرحوم موءذنزادهی اردبیلی
moazzenzadeh ardabili
در پارکینگ منزلمان در قم
۱۱ شهریور ۸۶
دو آواز از من همراه با ساز حمید جواهریان
در منزل ایشان در قم، روبروی حرم مطهر حضرت معصومه(س)
در ۱۲ شهریور ۸۶ :
۱. در مایهی بیات اصفهان
همراه با تنبور حمید جواهریان
بر روی غزلیاتی از سعدی و حافظ
۲. در مایهی شور
توام با مایههایی از دشتی و ابوعطا
همراه با تار حمید جواهریان
بر روی اشعاری از خواجوی کرمانی و حافظ
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
------------------------------------------------------------
آواز من در مایهی بیات ترک
با نی حسن نیکروش / در ۱۴ شهریور ۸۶
در منزل آقای تقوی و در جلسهی دوستداران حافظ
بر روی غزل حافظ:
«با دلارامی مرا خاطر خوش است / کز دلم یکباره برد آرام را»
دکلمهی قبل از آواز: حسن اعرابی
بعد از آواز من آقای صادقیان از خوانندگان قدیمی قم که در سبک ایرج میخواند،
آواز مرا در همان گام و با نی نیکروش ادامه داد:
آواز من در مایهی ابوعطا، شور، دشتی
در
استودیوی رادیو بجنورد
(مرکز استان خراسان شمالی)
در ۲۰ شهریور ۸۶
ضبط برای پخش در ایام ماه مبارک رمضان
آواز من در مایهی نوا
با سهتار ابوالفضل مثقالی
در پارکینگ منزلمان
در جمعه ۲۳ شهریور ۸۶
بر روی غزل «هادی رنجی»
«ای ذکر جانفروز تو مفتاح بابها / وی یاد دلفروز تو زیب کتابها»
و «سعدی شیرازی»
تصویر زیر مربوط به همین بزم میباشد:
آواز من در مایهی شور
با تار مهدی علیبیگی و ضرب سید علی چاووشی
در مغازهی علیبیگی در پاساژ مروارید قم
۲۵ شهریور ۸۶ مطابق با ۴ رمضان
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
عکاس: ابوالفضل خزاعی
آواز من در مایهی شور و برخی متعلقات آن
بر روز غزل حافظ:
«بیا که قصر امل سخت سستبنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است»
با سهتار ابوالفضل مثقالی
و در منزل ایشان در بلوار شاهسیدعلی قم
نیمهشب ۲۶ شهریور ۸۶ مطابق با ۵ رمضان ۱۴۲۸
آواز بیاتترک من
با ارگ عباس شیرزاد
در ۲۷ شهریور ۸۶ مطابق با ۶ رمضان
در منزل شیرزاد در بلوار شاهسیدعلی قم
بر روی غزل حافظ:
«ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است»
تصنیف: کردی، نکردی (عارف قزوینی)
عکس زیر مربوط به همین بزم دونفره میباشد:
آواز ماهور من و سیّد محمدعلی اسحاقی
در ۳۱ شهریور ۸۶ مطابق ۱۰ رمضان ۱۴۲۸
در منزل امیر گرامی بعد از افطار در جمع دوستان و اساتید:
استاد فرامرز نجفی تهرانی (استاد معروف ضرب زورخانه) + استاد شریف صادفی (شاعر قمی) + آقای غضنفری (فرزند آیةالله غضنفری) + دکتر رضوانی + حسین و امیر فردی (نوازندهی ضرب زورخانه) و ...
تصنیف مرغ سحر:
ضرب اسحاقی + صدای حقیر و اسحاقی
عکسهای زیر هم مربوط به همین بزم است:
مرکّبخوانی من
(نوا، بیات اصفهان، شور)
در ۱۳ مهر ۸۶ مطابق با شب ۲۳ رمضان ۱۴۲۸
با نی: حسن نیکروش
در روستای وشنوه از توابع استان قم
در باغ محمدرضا خاکی در جمع دوستان:
تقوی، بشری، پویا
در همان شب دو آواز ماهور هم با نی حسن نیکروش خواندم:
ماهور اول > اینجا ماهور دوم > اینجا
مرکّبخوانی من
در مایهی ابوعطا و اصفهان و دشتی
در ۱۶ مهر ۸۶
با سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب حسین نوروزیان
در پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا >>> اینجا
آواز ابوعطای من
در ۱۸ مهر ۸۶
در بزم خانگی در منزل دکتر رضوانی
با نی: رضا رامش و دف: داریوش چهاردولی
>>> اینجا
عکسهای مربوط:
آواز ماهور من
در نیمهشب ۱۸ مهر ۸۶
در پارکینگ منزلمان در قم
با سهتار: عباس قلمداران
>>> اینجا
ادیت دیگری از همین اجرا {تاریخ ادیت: ۲۰/۱/۸۸} >>> اینجا
عکس مربوط به این بزم:
مرکّبخوانی من
در ۱۲ مقام و دستگاه موسیقی
اصیل ایرانی در یک مجلس
به همراه:
سهتار ابوالفضل مثقالی و سهتار امیر قرهبیگلو
۲۷ مهر ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
مدت اجرا: ۹۰ دقیقه که در ۳ قسمت تقدیم میشود:
قسمت اوّل / قسمت دوم / قسمت سوم
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
آواز من در مایهی چهارگاه
به همراه:
تار عباس قلمداران
abbas qalamdaran ghalamdaran
بر روی غزل ادیبالسّلطنهی سمیعی
۲ آبان ۱۳۸۶
منزل تقوی / قم
عکس زیر مربوط به همین بزم شبانه میباشد:
مرکّبخوانی من
در مایهی شور، دشتی، ابوعطا و بیاتترک
به همراه:
نی امیر حاجابراهیمی و سهتار امیر قرهبیگلو
۷ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا >>> اینجا
دکلمه، آواز و تصنیف بداهه
در مایه شور دشتی بیاتترک
رضا شیخمحمدی و سهتار امیر قرهبیگلو
۱۱ آبان ۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
مرکبخوانی من
در مایهی شور و چهارگاه
به همراه:
سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب امیر فردی
۱۲ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا و پشت صحنه >>> اینجا
دکلمه و آواز من در مایهی اصفهان
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب رضا احسانپور
۱۳ آبان ۱۳۸۶
منزل دکتر رضوانی در قم
در حضور استاد فرامرز نجفی تهرانی (استاد ضرب زورخانه) و دوستان:
امیر گرامی، حسین و امیر فردی، منصور زندیفر
آواز و تصنیف من در مایهی افشاری
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۱۴ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی همایون
به همراه: تار امیر قرهبیگلو
نیمهشب ۱۴ آبان ۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
در جمع دوستان:
علی ملکیان (از معلمین قم و شاگرد خوشنویسی ابوالفضل احمدی مدرس انجمن خوشنویسان قم و همکار حقیر)، بشیری، محسن نادری
آواز من در مایهی بیاتترک
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۱۵ آبان ۸۶
دکلمهی ابتدا: حسن اعرابی
شعر دکلمه: زندهیاد قیصر امینپور
شعر آواز: حافظ
تصنیف انتها: ملودی از عارف قزوینی (کردی نکردی) / شعر رضا شیخمحمدی
آواز من در مایهی سهگاه
به همراه: نی حسن نیکروش
۳۰ آبان ۸۶
بر روی شعر حافظ:
«ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم»
در منزل آقای بشری و در جلسهی دوهفتگی دوستداران حافظ
در حضور:
حسن اعرابی، امیر احمدی، صادقیان، محسنی و ...
آواز من در مایهی ماهور
من و انکار شراب این چه حکایت باشد؟
۱۴ آذر ۸۴
در منزل استاد آوازم حاج داود چاووشی در حضور آقایان:
امیر تفتی، حمید سعادتخواه، داود چاووشی و موحّد حسینی
(تفاءّل شعر و انتخاب دستگاه توسّط آقای موحّد)
آواز من در مایهی بیاتاصفهان و سهگاه
به همراه: تار امیر قرهبیگلو
۱۷ آذر ۸۶
بر روی غزلیاتی از حافظ و سعدی
آواز من در مایهی شور
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۲۶ آذر ۸۶
بر روی غزلیاتی از حافظ
آواز بیاتاصفهان من
با تار امیر قرهبیگلو و ضرب رضا احسانپور
در قم، منزل حجةالاسلام سید جعفر غضنفری
فرزند آیةالله غضنفری
در ساعت ۲ بعد از نیمهشب
۶ دی ۸۶
در جمع دوستان:
امیر گرامی، حیدریان (برادر شهید جعفر حیدریان) و همسرش، جواد غضنفری و همسرش، برادر جواد غضنفری، صادق باقری
غزل آواز:
مولوی (روزها فکر من این است و همه شب سخنم)
غزل نصنیف:
حافظ (روی بنما و وجود خودم از یاد ببر)
861006_mn+qarabeig... |
دکلمه، آواز و تصنیفخوانی رضا شیخ محمدی
در مایهی شوردشتیابوعطا
همراه با نی امیر حاجابراهیمی و تار ابوالفضل مثقالی و ضرب رضا احسانپور
بر روی غزل حافظ:
«دست از طلب ندارم تا کام من برآید»
تصنیف: فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان (حافظ)
در نیمهشب ۱۰ دی ۸۶
در منزل امیر گرامی در قم، خیابان باجک
در حضور دوستان:
امیر زینلی(خواننده موسیقی سنتی قم و شاگرد حمیدرضا نوربخش)،
محسن فهیمی (ویولونیست)، محمود لبّافان
(علاقمند به موسیقی و دستاندرکار فرش ابریشم)
امیر گرامی و شوهرخواهرش طباطبایی و فرزندان ایشان،
سیّد جعفر غضنفری و پدر بزرگوارشان آیةالله خوانساری
![]() |
861010_r-sheikh-m+... |
Ho |
مشق آواز رضا شیخ محمدی در شور و متعلقات آن
با سهتار امیر قرهبیگلو
۱۴ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ در قم
تصنیف:
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسرویگزیدن
تصنیف:
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم!
چشم بد از روی تو دور ای صنم!
861014_r-sheikh-m+... |
دکلمه، آواز و تصنیف در مایهی بیاتاصفهان
مشق رضا شیخمحمدی
در نیمهی دی ۱۳۸۶
در پارکینگ منزل شیخ در قم
سهتار اول: ابوالفضل مثقالی / سهتار دوم: امیر قرهبیگلو
نی: مهدی افشاریمهر / ضرب: امیر نوری
با حضور دوستان: ملکیان و شکر shokr
بر روی اشعاری از سعدی شیرازی:
۱. «تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم / با وجودش ز من آواز نیاید که منم»
۲. «جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم / صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم»
۳. «ای رخ چون آینه افروخته / الحذر از آه من سوخته»
دکلمهی ابتدا از بهارستان جامی
861015_r-sheikh-m+... |
آواز ماهور رضا شیخ محمدی
بدون ساز
بر روی غزل حافظ :
« دردم از یار است و درمان نیز هم / دل فدای او شد و جان نیز هم »
۳۰ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ
دکلمه:
غلامعلی اوتـادی / ۱۷ساله
دانشآموز سال سوم دبیرستان (رشتهی ادبیّات)
رئیس شورای مرکزی انجمنهای اسلامی دانشآموزان قم در دو دورهی پیاپی
عضو نمونهی انجمن و جوان نمونهی کشور
GetBC(93); یک نظر
آواز ماهور رضا شیخ محمدی
بدون ساز
بر روی غزل سعدی:
« خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند / به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند»
۲۱ بهمن ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ
دکلمه:
محمّد یحیایی
۲. مایهی ابوعطا
اشعار: علی صدارت (نسیم) ، ابوالقاسم حالت، حافظ
تصنیف: بازخوانی تصنیف قدیمی با صدای دلکش
>>> برای شنیدن یا دریافت فایل اینجا را کلیک کنید!
۸۵/۳/۱۸ ديدارم با ابوالفضل ارجمندی ۷۶ ساله در مغازۀ ساعتسازىاش در سهراه موزۀ قم (كه مىگفت: حدود ۵۰ سال است اين مغازه را دارم و الان صدى نودِ مراجعهكنندگان قديم را ندارم و تنها شيشۀ ساعت و باطرى عوض مىكنم!)
روى صندلى قديمى مغازهاش نشستم كنار راديوى ترانزيستورى لكنتىاش كه براى اينكه روشن بماند، مىبايست دستش را مدام روى قسمتى از آن بگذارد و نگه دارد. از قاسم جبلّى تعريف كرد که اين بيت را با آواز خوانده بود:
... لب بر لبت گذارد و قالب تهى كند. مصراع اولش يادم نماند. مضمونِ شعر اين بود كه رشك مىبرم به حال جام كه لبش را بر لب تو مىگذارد و قالب تهى مىكند. (از شراب خالی میشود!)
ارجمندی از روحانگيز خيلى تعريف كرد و گفت:
وقتى آوازهايش را در راديو مىشنيدم، از خود بيخود مىشدم و ديگر خبر از دور و برم نداشتم. ارجمندى از ته دل از انسانيّت و خُلق حسَن روحانگيز تمجيد كرد و گفت:
«او كسى بود كه با وجود مشكلات شخصى در زندگى، اگر كودك بىسرپرستى را مىديد، تحت حمایتش مىگرفت و تمام مخارج او را تا سالها مىپرداخت.» گفت:
«يك بار خبر دادند كه اگر مىخواهى روحانگيز را ببينى بيا تهران كافهى جمشيد در لالهزار. اين خانم آنجا آواز مىخواند و لبى تر مىكند و پاتوق كسانى است كه شيفتۀ آواز او هستند. من هم رفتم و ديدمش.»
از حسين سعادتمند قمى گفت و اينگونه توصيفش كرد كه ذاتاً خواننده و صدايش گلولهوار بود و از ته دل برمىخاست و تصنّعى و كلاسْآموخته نبود؛ در حالى كه كسى مثل بنان (با توصيفى كه ارجمندى در جاى ديگر از صحبتش كرد) از روى عقل و دانش مىخواند و نه عشق. گفت:
خيلى دوست داشتم سعادتمند را ببينم. يك روز كه در مغازه با يكى از دوستان شكارچىام نشسته بودم، ناگهان دوستم به مردى كه از خيابان مىگذشت، اشاره كرد و گفت:
«ايناها! اينم سعادتمند!» فىالفور گفتم:
«پس دعوتش كن اينجا!»
به اين ترتيب پاى او به اين مغازه باز شد. او يك صفحۀ سهگاه داشت كه من ده سال كار كرده بودم تا بتوانم گوشۀ مخالفش را اجرا كنم. آن دوست ما به سعادتمند گفت كه ارجمندى از مريدان آواز شماست. سعادتمند گفت:
«چيزى بخوان!» من همان صفحۀ سهگاه او را اجرا كردم و خيلى پسنديد. اشتباه بزرگى كه كردم اين بود كه نبردمش عكّاسى بغل مغازه تا يك عكس تكى يادگارى از او بيندازم! سعادتمند باز هم نزد من مىآمد براى سوراخكردن حُقّۀ ترياكش! من سوزن گرامافونی داشتم كه جنس محكمى داشت. وقتى آن را روى حُقّه مىگذاشتى و يك ضربه مىزدى، سوراخِ مورد نياز در حُقّه ايجاد مىشد.
يك بار دوستان اطّلاع دادند كه علىاكبرخان شهنازى در قم در منزل آقاى بيگدلى است. به آنجا رفتم. من مكثى كردم تا تصميم بگيرم كه چه چيزى بخوانم. شهنازى گفت:
«هر چيزى بخوانى، با شما همراهى مىكنم.» من دشتى خواندم؛ نه اين دشتى كه امروز مىخوانندها. یک دشتى واقعی!» گفت:
آن وقتها شهر خلوت و هوا صاف بود. غذاها و ميوهها هم خوانندهپرور بود. موزهايى بود كه يكى از آنها را كه مىخوردم، تا چند ساعت احساس گرسنگى نمىكردم. خربرههايى بود مال «ايوانكى» كه حجمش كم بود؛ ولى وزن سنگينى داشت. چاقو که بهش مىزدى، انگار منفجر مىشد و دهن باز مىكرد. وقتى مىخوردى، انگار خوردهنبات مىخورى از فرط شيرينى! آوازخوانها در بستر اين فضاى مساعد تربيت مىشدند. من مغازۀ ساعتسازى را كه مىبستم، مىرفتم قبرستان نو و در تاريكى شروع به خواندن مىكردم. روبروى مدرسۀ حجّتيّه طلبهها درِ حجرهها را باز مىكردند و با آنكه مرا نمىديدند، به صدايم گوش مىدادند؛ انگار حرف دل آنها را مىزدم. هر ۵ دقيقه يك بار ماشينى رد مىشد و نورش مرا روشن مىكرد. يك بار اين شعر قمام را خواندم كه:
...باده هست و جام نيست (باز هم مصراع اولش را يادم نيست که ارجمندی چی خواند؟)
چند وقت بعد كسى به مغازه آمد و صحبت شعر شد و گفت:
«شعرى را در جايى شنيدهام كه مىخواهم بدانم از كيست و بقيّهاش چيست؟» گفتم:
«بگو شايد بدانم.» چند كلمه از ابتداى بيت آخر شعر قمام را خواند (باده هست و جام نيست) من سريع بقيّهاش را خواندم و معلوم شد صداى مرا در همان شبها شنيده بود با آنكه مسافت طولانى از من دور بود. يك بار هم كسى كه منزلش در سمت تكيۀ آسيدحسن بود مىگفت:
«شبها صدايت را مىشنويم.» وقتى من سر و دهانم را به آن سمت از قم مىگرداندم، صدايم به آنجا مىرسيد و فرود مىآمد!
ارجمندى از تار امير حشمتى تعريف كرد و تعبير كرد به نالنده! گفت: انگار زار مىزند و مثل آنها نيست كه فقط دِلىدِلى كنند. از صداى گلپا هم با مشابه اين اوصاف ياد كرد.
پرسيدم كه در جايى خوانده بودم كه شما در درس اخلاق امام شركت مىكرديد. نفى كرد و با آنكه در مغازهاش پوستر امام خمينى بر ديوار بود، هر بار كه اسم ايشان را مىآوردم، مسير بحث را به سمت شيخ جعفر مجتهدى مىكشاند.
یکجا گفت: دكتر مَظاهر مُصفّا بزرگشدۀ قم بود و زمانى هم رياست فرهنگ؟؟ اين شهر را به عهده داشت. خيلى دلم مىخواست ببينمش. يك بار از جلوى مغازهام رد مىشد. پشت ويترين توجّهش به برخى ساعتهاى من جلب شد و آمد داخل. فرصت را مغتنم شمردم كه با او رفيق شوم. آمد روى صندلى نشست و صحبت آواز شد. گفتم:
«من هم مىخوانم.» گفت:
«بخوان!» ابوعطايى خواندم روى اين غزل از حافظ:
«شنيدهام سخنى خوش كه پير كنعان گفت / فراق يار نه آن مىكند كه بتوان گفت»
(اين را كه ارجمندى گفت: فهميدم كه قبل از من - نگارنده - هم كسى بوده كه روى اين غزل حافظ ابوعطا بخواند.)
وقتى خواندم دكتر مُصفّا روى صندلى چرخيد و ميخكوب من شد. به او گفتم:
«خيلى دلم مىخواهد پايم به انجمن شعر شما باز شود و بتوانم استفاده كنم.» مرا دعوت كرد به منزلش در تهران. رفتم. منزلى بود شبيه قصر شاهزادهها و چراغهاى قشنگ داشت و درختهاى جالب و درِ ورودی اشرافى بزرگ. صندلى گذاشته و افراد نشسته بودند. چند نفر سخنرانى كردند. بعد دكتر مَظاهر اعلام كرد كه آقاى ارجمندى كه همشهرى ماست، آواز مىخواند و از من دعوت کرد برای خواندن. شروع كردم به خواندن و چنان تأثيرى گذاشتم كه همه ابراز احساسات عجيبى كردند؛ آنقدر از ته دل كه انگار قبل از آن آواز نشنيدهاند!
البتّه اينها را خدا شاهد است براى اين نمىگويم كه بيشتر از آنچه بودم نزد شما تأثير بگذارم. من فقط واقعيّت را مىگويم.
ارجمندى خودش را با قرائت بيتى که یادم نماند، به گنجشكى در قياس با عقاب پرندۀ خُرد و حقيرى تشبيه كرد كه در عين حال ناچار است پر بزند. گفت:
«بعد از اتمام آوازم در محفل مصفّا در تهران، مثل پروانه دور من مىگشتند. در خيابانهاى تهران آن موقع كه خلوت و فضا آزاد بود، راه افتاديم و از من خواستند كه بخوانم.
بعد از صحبتهای ارجمندی، من (نگارنده) ابراز كردم كه من هم در خواندن دستی دارم و يك بار جداگانه بايد نزد شما بيايم براى خواندن. گفت:
«همين الان بخوان!» گفتم:
«بگذاريد بعد! چون ما باز هم باید خدمت شما برسیم.» گفت:
«نه همین الان! چون شما مىرويد تمرين مىكنيد. الان كه يكهو مىخواهم امتحانتان كنم، بايد بتوانيد بخوانيد.» روى صندلى برای خواندن جابجا شدم و گفتم:
همين شعری را كه گفتيد مىخوانم. فكر مىكردم فقط من روى آن نغمات ابوعطا گذاشتهام.
در حضور او ابوعطا را روى بيت «شنيدهام سخنى خوش» بدون تحریر درآمد کردم. گفت: عين آقاى شجريان شروع کردید! نگذاشت ادامه دهم و گفت:
«درآمد را بخوان!» خواندم. بعد از خواندن يك بيت ديگر، باز پرید در آوازم و نگذاشته ادامه دهم و گفت:
«بيت بعد را تنها دكلمه كن. من آنچه را كه بايد بگيرم، گرفتم.» دكلمه كردم:
«حديث هول قيامت كه گفت واعظ شهر/ كنايتى است كه از روزگار هجران گفت»
دوباره خودش با احساسات دكلمه كرد و منظورش این بود که اینگونه باید دکلمه کنی. بعد گفت: با تكرار كلمات كه انجام داديد (مثلاً شنيدهام را دوبار گفتم و فراق يار را سه بار) موافق نيستم. چون بايد جورى آواز بخوانى كه اگر كسى بخواهد شعر را بنويسد، بتواند.
قبل از خداحافظى از آقاى ارجمندى دفترش را باز كرد كه نام مرا به عنوان کسی که با او دیدار داشته ام، بنويسد. ديدم دفتر خوبى دارد و خلاصۀ كوتاهى از مسائلى را كه بر سرش رفته در آن نوشته است. از جمله نوشته بود كه در سال ۸۱ در منزل حبيباللّهى بوديم با شركت سعيدى خوانندۀ اصفهانى و علىبيگى و محسن فرهادى.
چند نکته:
یک. دو سال قبل از این دیدار در نه مهر 83 این آقا در مراسم تجلیل از پیشکسوتان موسیقی قم که جناب عزّتیپرور مجریاش بود، روی سِن رفت، حرف زد، آواز خواند و تشویق شد و من هم صدابرداری کردم: اینجا
دو. این آقا فوت شد و دیگر در میان ما نیست.
اصلاح مشکلات فونت و ویرایش و آپدیت تازه: تیر 99
«ما خداجویان که نقش همت از خون میزنیم / پرچم آزادگی بر بام گردون میزنیم»
آهنگساز: مهیار فیروزبخت / شاعر: ~ حمید سبزواری
خواننده : رضا شیخ محمدی
تار : مهدی علیبیگی
ضرب : رامین علیپور
مایه : افشاری
تاریخ اجرا : ۳ اردیبهشت ۸۴
لینک دانلود: با اکو >> اینجا / بدون اکو >> اینجا
اجرا با تنظیم استاد مهرداد دلنوازی ضبط در استودیوی جام جم تهران در ۱۵ اسفند ۹۰ >> اینجا
لینک دانلود کلیپ ساختهشده برای این تصنیف که توسّط ادارۀ نماهنگ صدا و سیمای مرکز تولید و از شبکۀ یک سیما پخش شد >> اینجا
لینک کمکی دانلود کلیپ (سایت آپارات): >> اینجا
کلیپ دیگری برای این اثر توسط واحد تأمین صدا و سیمای مرکز قم به مدیریت آقای نعمتی و توسط آقای فتاحی ساخته شد که از شبکۀ قم مکررا پخش شد: >> اینجا
تصاویر متعدّدی از پشت صحنۀ اجرای این تصنیف در استودیوی تهران: >> اینجا
فیلم پشت صحنه در استودیو و نیز فیلم ادیت و ویرایش استاد دلنوازی با برنامۀ ملوداین نیز در اینجا قرار گیرد.
بیشتر بدانید: sheikh.ir/post/729
تصنیف «دلخسته»
مایهء بیات ترک
شعر و آهنگ و تار و سرپرست گروه: مهدی علیبیگی
نی: ابوالفضل شفیعی
ویولون: مهدی فهیمی
ارگ: مهدی احمدی
دف: سید حمید شاهاحمدی
تاریخ ضبط: ۲۴ آذر ۱۳۸۱
محلّ ضبط: منزل آهنگساز در قم، بلوار امین، نزدیک مسجد زینبیّه
لینک دریافت فایل صوتی >>> اینجا
![]() |