شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
t.me/shkhs/1635
گوش يكى از راههاى مهم ارتباطى ما با دنياى خارج است. پدر از بچّه با زبان چيزى مىخواهد و انتظار دارد بشنود و ترتيب اثر دهد. اگر ناشنوا باشد، پدر به مقصود نمیرسد و میگويد: اَه! چرا نمىفهمى؟ همچنان كه خدا کرها را تقبيح مىكند. مىفرمايد: بعضىها صُمٌ بُكم هستند(۱). البته بر كرِ مادرزاد حَرَجى نيست و پدر هم نبايد گلهمند باشد. اگر مخاطب، شنوا بود، جای شِکوه دارد.
در خصوص مخاطبِ شنوا، چند صورت قابل تصوّر است:
الف. صدا را که شنيد، به سمت صدا برگردد؛ اما فقط آواى كلامِ گوينده را بشنود؛ نه مفهوم كلماتش را. فرض كن اربابى به فارسى از نوكرش چيزى بخواهد. نوكر چون انگليسىزبان است، فقط صوت بشنود! اینجا هم گوينده به مقصود نمیرسد؛ چون شنیدنِ آوای خالی اگر در شنونده انگيختگىِ عملی ایجاد نکند، بیفایده است و مطلوب حاصل نمیشود.
ب. شنونده آنقدر جَهول باشد كه با اينكه زبانش با گوينده مشترك است، نفهمد! اربابها از جمله خدا گاه با چنين بندگانى سروكار دارند. خدا میفرماید: مَثَلُ الَّذينَ كَفَروا كَمَثَلِ الَّذى يَنْعِقُ بما لايَسْمَعُ إلّا دعاءًا وَ نِداءًا(۲)
منِ خدا با توى كافر حرف زدم. تو شنيدى اما فقط آوا و ندا شنيدى! چه فایده؟ ارتباط با مفاهيم مدنظرم بود كه حاصل نشد.
اين قصّه يك استثنا دارد:
با آنکه در عرصۀ موسيقى هم اولويّت با اخذِ توأمانِ آوا و مفهوم است، اگر شنونده فقط ملودی را شنيد و مفهوم را وانهاد، اینطور نیست که بیفایده باشد. فرض كن خواننده چيزى بخواند و تو شعرش را يا درست نشنوى؛ يا اساساً زبانت متفاوت با زبان او باشد و فقط با نغمهاش ارتباط برقرار كنى، اتفاق بدى نيفتاده؛ چه بسا خواننده خرسند هم بشود. مثلاً به استاد شجريان خبر دهند: يك فرد اسپانيايى از آواز شما تأثير گرفته، بسا که خوشحال هم بشود و اين را حاكى از فرامرزىبودن موسيقى تلقّى كند؛ با آنكه آن اسپانيايى در واقع: لايَسمَعُ إلا مِلودِیّاً! اما ملودىِ خالى در موسيقى جايگاه دارد؛ در حالی که در تبليغات دینى و اخلاقی، سمعِ آواى خالى بيفايده است و سرزنش هم شده؛ چون هدف گوينده از اينكه مىگويد:
«كُلوا وَ اشرَبوا و لاتُسرِفوا»(۳) اين نيست كه شنونده آوا را بشنود تا ثابت شود كر نيست؛ بلكه باید در عمل اسراف نكند. فلسفۀ وجودى كلماتِ ارشادى، تغییر در جان و عمل فرد و اجتماع است.
برعكسش هم هست. عنایت کنید!
گاهى متكلّم از كلمه استفاده مىكند؛ ولىِ كلمه بهانه است و آوایش مراد است. وقتی مىگويد: «خاك بر سرت!» منظورش القاى معناى خاك و سر و ریختن نيست! انگار گفته: هُش! كه معنا ندارد. گوينده صدا تولید کرده که بگوید ایست! بوق زده! در عربى بدان اسمِ صوت مىگويند.
میخواهد خشمش را از طرف مقابل با اين «خاک بر سرت» ابراز كند.
حال اگر شنونده زوم كند روى مفهوم كلمات و صوت را بيخيال شود، نقض غرض كرده و مهرههای گوینده را به هم ریخته است. چطور؟ مثلًا برگردد خونسردانه بگويد:
«عجب! فرموديد خاك بر سرت! خاك مخلوطی از مواد معدنی و آلی است!» و شروع كند در این باره توضيح دادن! اينجا با آنكه قصدِ گوينده صوت خالی بود، شنوندۀ موذی: لايَسمَعُ إلا مَعناءًا.
در منازعات اینترنتی اخیرم با خواهرم «زهرا» خانم شاهد چنین اتفاقی بودیم. ایشان ذیل «پست #تاکندی و حکومت صفی» برایم کامنت گذاشت:
«خاك بر سرت كه مال پدر و مادرت را بالا كشيدى.» من به جای حذف کامنت یا بارکردنِ لیچارِ مشابه، زير جملۀ ایشان شروع كردم تفسیرکردن! انگار نه انگار اين جمله، معناى تحتاللّفظیِ كلماتش مراد نيست و صوتی است برخاسته از غضبِ همشیره. لحن را ازش گرفتم و دور انداختم و معنای لغتنامهای واژهها را گرفتم.
اين ترفند براى خنثىسازیِ فحّاشىهاى اينستاگرامى كه اين روزها باب شده و حتی زير پستهاى بازيگران معروف، لجنپرانى مىكنند، مفيد است. توصيۀ من اين است كه صاحب صفحه بهجاى دهن به دهنشدن يا حتى پاککردن كامنت فُحش، شروع كند با قضيّه جدى برخوردكردن و هر طعن و لعن را سوژهٔ فلسفهبافیکردن!
حتی اگر فحش و فضیحت، حاوى اندامهاى تناسلى هم باشد، باکی نیست! خونسردانه شروع كن در باب دخول و نُعوظ و وِقاع، تولیدِ محتوا کردن!
به نظرم با اين شگرد مىشود نعل وارونه زد و فرد فحّاش را درمانده كرد. مثل اين مىماند كه او به سمتت شليك كند. لازم نیست بروى كنار كه سوراخت نكند. يكى از سوراخهاى تنت را مقابل گلولهاش بگير! وقتى تير رد شد، بگو:
«تو به هدفت نرسيدى؛ چون مىخواستى با تير سوراخم كنى؛ اما فقط توانستى از سوراخم تير عبور دهى!»
خلاصهگيرى: بعضىها ناشنوايند. بعضىها آنجا كه بايد مفهوم كلمات را بگيرند، آواى خاليش را مىشنوند و آنجا كه بايد فقط صدا بشنوند، به مفهومِ كلمات بند مىكنند! ۹۷/۱/۱۹
نظر دهید 👈 t.me/qom44
پاورقی:
۱ و ۲. بقره: ۱۷۱
۳. اعراف: ۳۱
![]() |