شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

t.me/rSheikh/1629
www.facebook.com/2012623082085741
مخارج زندگى آنقدر بالاست كه اگر تكانى به خودمان براى‏ درآمدزايى ندهيم، هشتمان گرو نهمان است. در اين ميان، يافتنِ‏ راه‏‌هاى مؤثرتر براى تأمين هزينه‌‏ها ضرورى است.
هر كدام از ما استعداد ويژه‌‏اى داريم كه اگر بارور كنيم، به پول خوبى مى‌‏رسيم. كسى كه طبعش با كارهاى شراكتى سازگار است، نبايد از اين كار بترسد. كافى است جورى كه سرش كلاه نرود، با ديگرى‏ سرمايه‏‌گذارى مشترك كند. برادرش اگر اهل كار انفرادى‏ است، نبايد با كسى شريك شود.
يكى حوصلۀ بقّالی دارد؛ ديگرى پشت‏ ميزنشينى. هر کسی را بهر کاری ساختند.
در دوره‏‌اى كه سرمايه‏‌گذارى در شركت‏‌هاى هرمى رایج بود، دوست سرزبانداری داشتم به نام «وحيد». شروع به‏ حرف‌‏زدن كه مى‌‏كرد، نمى‌‏خواستى كلامش را قطع كنى. اگر دشمن‏ سرسخت اين شركت‏‌ها هم بودى و اعتقاد داشتى همه‏‌اش کلاهبرداری است، وحيد با تبلیغش متقاعدت می‌کرد كه مى‏‌شود درآمدت ظرف سه هفته از يك ميليون به‏ ده ميليون تومان برسد و همان موقع بهش مى‌‏گفتى: دستم به دامنت! مرا پرزنت كن!
این پسر با تكيه بر همين استعدادش زن گرفت و خانه زندگى‏ تشكيل داد.
یک بار به خودم گفتم: بد نيست‏ تو هم بروی توى كار تبليغات. چىِ تو از وحید كمتره؟ چرا نتوانی افراد را به چيزهاى نشدنى علاقمند كنی؟ به‌خاطر تحصيلات حوزوى و داشتن معلومات متافيزيكى كلى سوژه‏ در اختيار داری كه مى‌‏توانی براى مردم توضيح دهی؛ اما با بيانى كه‏ مردم به آن مؤمن شوند.
يك بار برای اهالی يكى از روستاهاى اطراف قزوين، داستان موسى و عصا را گفتم. از قیافۀ مردم پیدا بود باور نكرده‌اند که عصا قابل تبدیل به اژدهاست!
داستان را كه از خودم‏ درنیاورده بودم. همان حرف‏‌ها را پدرم #تاكندى بارها زده بود و ملت انگشت به دهان مانده بودند. وقتى من بيان كردم، نه که سر و وضعم عارفانه نبود و حركات دستم کمی دنگول‌وار بود، جورى نگاه مى‌‏كردند كه يك «برو دلت خوشه» توى‏ نگاه‏‌ها مستتر بود.
از پا ننشستم و اين تجربه را در جاهاى ديگر هم تكرار كردم. يك بار تصمیم گرفتم روش بيان مطالب را عوض كنم؛ شايد استقبال كنند.
داستانِ مريم مقدس را گفتم كه بدون شوهر‏، عيساى پيامبر را باردار شد. ترسيد مردم برايش‏ حرف در آورند. به خدا گفت:
«ناجور شد كه! نمى‌‏شود نرويم‏ خيابان و خانه بمانيم که!» خدا گفت:
«تا مرا دارى چه غم دارى؟ وقتى زدى كوچه، هر كس خواست از برآمدگى‏ شكمت بپرسد، حرف نزن و بگو روزۀ سكوت گرفته‏‌ام!» گفت:
«وقتى حرف بزنم كه روزۀ سكوتم مى‏‌شكند. گرفتی مارو؟»
اين را كه بالاى منبر گفتم، شب چند نفر از انجمن‏ اسلامى روستا آمدند خانه‌‏اى كه درش بيتوته كرده بودم. گفتند:
«تغيير کوچکى در روال پخش برنامه‌‏ها ايجاد شده. براى فردا نمى‌‏توانيم در خدمتتان باشيم.»
كم‏‌كم به اين نتيجه رسيدم انگار مدل تبليغم جورى است كه به ضدش‏ تبديل مى‌‏شود. بهترين مدل عبا را هم بخرم، جورى معرفى‏ مى‌‏كنم كه كسى سراغش در بازار نرود. لباس شيك و مجلسى، روش نشست و برخاست خود را مى‌‏طلبد كه چون من‏ ندارم، كت و شلوار ترامپ را هم بپوشم، دست آخر همه مى‌‏گويند: چه لباس بدقواره‌‏اى!
يك بار با يكى از بزرگانِ‏ خيلى معروف در قم ديدار كردم. طورى به «شيخ سنبل‌آبادی» دامادمان‏ گزارش كردم كه برگشت گفت:
آدم قحطه رفتى ديدار این؟
حسابى مأيوس شدم كه انگار فقط بلدم همه چيز را به گند بكشم.
يك روز جرقۀ يك فكر بكر در ذهنم زده شد. نکند همين خودش استعداد ويژۀ من است و اگر زرنگ باشم با روش‌‏هاى ضدتبليغى مى‏‌توانم پولدار شوم؛ منتها بايد آدمش را پيدا كنم. اگر بتوانم كسى را پيدا كنم كه با یک کالا یا شخصيت‏ محبوب، خرده‏‌حساب دارد، چه بسا حاضر باشد براى تخريبش پول‏ هم بدهد و اگر بداند با روش من به هدفش می‌رسد، خب به من پول می‌دهد.
كار را شروع كردم و الحمدلله الان كارم رونق دارد!
محرّم پارسال يكى از وكلای عضو کمپین «نه به خدای اجباری» با من تماس گرفت و ۹۹۹ هزار تومان بهم پول داد و گفت: مايلم يه‏ گزارش از درخت خونبار زرآباد قزوین با عكس و تفصيلات تهيه كنی.
كوله‏‌پشتيم را مهيا كردم تا از درختی که فقط صبح عاشورا از شاخه‌هایش خون می‌چکد، عکس بگیرم و مردم را به بازدید از این مراسم آئينى‏ تشویق كنم. حاصل كار را در بلاگم منتشر كردم. كامنت‏‌هايى كه مردم زیرش گذاشتند، اغلب بر این محور بود:
«در مورد اين درخت چيزهايى شنيده بودیم. با خواندن مطلب‏ شما دانستیم دروغى بيش نيست و خونى كه از درخت‏ مى‌‏آيد، شيرۀ خود درخت است!»
الان الحمدلله كلى بهم سفارش کار مى‌‏دهند؛ در حدّ وحید. در اینستاگرامم تابلو زده‏‌ام:
«همه مدل دفاع بد پذيرفته مى‌‏شود! قيمت‏ توافقى!»
واقعيتش اين است مخارج زندگى بالاست. اگر تكانى به‏ خودمان براى درآمدزايى ندهيم، هشتمان گرو نهمان است. هر فرد اگر روى استعداد ويژه‏‌اش تمركز كند، به پول خوبى مى‌‏رسد.۹۷/۱/۱۷

نظر شما 👈 t.me/qom44


برچسب‌ها: شیخ صادق مرادی, قزوین
 |+| نوشته شده در  جمعه هفدهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 17:5  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا