|
شیخاص!
|
||
|
دنیای یک شیخ خاص |
شعر: در کشتن من دست میازار بمیرم / شهریار
ادیت و میکس و منتشر شود. ر.ک آر۱۹۲، صدا، فایل:
890613_sheikh+mesqali+hosein-fardi+morteza-aramideh1+2+3+4_asl
در کُشتن من دست میازار بمیرم
وز بُغض گلو این همه مفشار بمیرم
در کُشتن من دست میازار که خواهم
در پای تو خود سر نهم و زار بمیرم
با تیر غمت حاجت تیر دگرم نیست
ای سخت کمان دست نگه دار بمیرم
گفتی: «به تو گر بگذرم از شوق بمیری»
قربان قدت ...بگذر و بگذار بمیرم
جان بر سر دست آمدم، ابرو به اشارت
انگار که تیغ است، فرود آر بمیرم
در رقص چو شمعم، مکُش از دامن و بگذار
بگذارم و خود عاقبت کار بمیرم
تا گَرد ملالی به دلم از تو نماند
اشکی دو سه از دیده فرو بار بمیرم
هر زخم زدی حسرت زخم دگرم بود
این بار نمردم که دگر بار بمیرم
ترسم به سر خاک من آیی و بگریی
عهدی کن و « نادیدهام انگار» بمیرم
ای دل چو رخ دوست ببینی به مقابل
جانی ست امانت به تو بسپار بمیرم
شهری به تو یار است و من غمزده باید
در شهر تو بییار و پرستار بمیرم
ایجاد پست: آبان۱۴۰۴
|
|