شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

تجلیل از سودجویی!
#آواز_نطق‌اندرون رضا شیخ‌محمّدی
به سفارش دکتر موسی احمدی مدیر کل سابق ارشاد #قزوین
برای ارائه در مجمع #خیّرین تهران
۱. شروع با آواز:
عمر خود همواره صرفِ مال دنیا کرده است
حرص و اندوه جهان را در دلش جا کرده است
مال دنیا کی وفا بر عالم و آدم کند؟
بر سر مال از چه دایم فتنه بر پا کرده است؟
۲. قبل از تکمیل شعر خانم «شریفه آیتی» مکثی می‌کنم. انگار این ابیات در نقد #پول و سودجویی است. در حالی که انسان بايد سودجو باشد؛ همچنان که خودخواه! این واژه‌ها مظلوم واقع شده و معنی منفی یافته‌اند. از قضا ارزش است که انسان، برای حفظ و افزایش سرمایه‌هایش اهمیت قائل باشد. اساساً خودش را بخواهد و دوست بدارد و برایش مهم باشد که به خود حال دهد و در عمل به واجبِ "حفاظت از جان" کوتاهی نکند و حواسش باشد که تضییع مال، ممنوع است.
۳. سؤال: پس چرا می‏گن: پول چرک کف دست است؟ و خودخواهی و زیاده‌خواهی بَد است؟
۴. اشاره به برخى موارد كه نسبت به پول و مال نگاه منفی وجود دارد، شود.
۵. توجیه و نقد: اگه مى‌‏گن بَد است، منظور اين نيست كه مال خوب نيست. اولا مال خوب‏ است؛ چون یکی از اسامی پول در #قرآن، "خير" است. غزالی گوید:
«بدان که مال هر چند نکوهیده است، به وجوه نیز ستوده است. از وجهی که اندر وی هم شرّ است و هم خیر. و از این است که حق سبحانه و تعالی وی را خیر خوانده است و در قرآن و گفته: إن تَرکَ خیراً الوصیّة (بقره: 180).»
در ثانی برخلاف گفتمان متعارف، باید مال را دودستی چسبید و براى‏ خود نگه داشت! منتها اشکال اینجاست که نگهبانی از مال یک کار کارشناسی است. الزاماً هر ثروتمندی، در صیانت از دارائی‌هایش متخصّص نیست. لذا به رسم ودیعه، عتیقه‌ها و زیورآلاتش را به #صندوق_امانات بانک می‌دهد تا برایش حفظ کند. نمی‌دهد که از خود دور کند یا نداشته باشد. برعکس؛ می‌دهد تا با اطمینان بیشتر در مالکیّتش باشد.
اگر مي‌گویند #بخيل نباش، نه براى اينكه خيرت به ديگرى‏ برسد. بله باید انسان خیّر باشد. اما اگر چشم‌هایمان را بشوییم، خواهیم دید بخل باعث می‌شود در نهایت، خیرت به خودت نرسد. متقابلا اگر اهل داد و دهش باشی، در عمل پول را از خودت دريغ نکرده‌ای.
لذا خودخواهی خیلی هم خوب است! ولی جابجا استفاده می‌شود. به زعم ما خودخواه کسی است که نم پس ندهد و همه چیز را برای خود بخواهد. ای کاش به هدفش می‌رسید! ولی نمی‌رسد. خیال می‌کند نم پس نداده. اما در عمل کارگرِ ورثه است. عمارتی با خون دل می‌سازد؛ اما رفت و منزل به دیگری پرداخت. پس "خودخواه" نیست؛ "دیگرخواه" است و خودش حواسش نیست. از آنور کسی که کریم و بخشنده است، عملا #خودخواه است. چرا؟ چون صدقه به دیگری می‌دهد. اما به تعبیر روایات، قبل از اینکه به دست مستمند برسد، به دست خدا می‌رسد و خدا هم چون امینِ معتمد، آن را نگه می‌دارد و به حساب فرد کریم می‌ریزد. پس واژهٔ "خودخواهی" بهش ظلم شده و جابجا هم دارد استفاده می‌شود. همچنان که کلمهٔ #ربا مظلوم است. ربا و ربح یعنی سودزایی پول. رباگیر واقعی کیست؟ صدقه‌دهنده. قرآن می‌گوید: یُربِی الصّدقات (بقره: 276). ما به خطا آن را به نزولخوار نسبت می‌دهیم. در حالی که نزولخوار، عملا متضرّر می‌شود؛ چون خدا برکت را از او می‌گیرد. به قول قرآن: یَمحَقُ اللهُ الرّبا (بقره: 276).
۶. خدا از ما در نگهبانی از اموالمان متخصّص‌تر است! می‌گوید: ما عندَكُم ينفَدُ و ما عندالله باقٍ (نحل: 96). يعنى بسپر به من کارت نباشد. به ظاهر بخل را در خود کُشتی و مالت را از خودت‏ جدا كردى. به ظاهر به مستمند بخشیدی؛ ولی در گاوصندوق خدا به ودیعت نهادی؛ چون مال‌دوستی! چون منفعت‌طلبی؛ تاجری! از فانی، باقی ساختی.
۷. در كيمياى سعادت ركن سوم، ص ۶۳۰ مى‌‏گويد:
#على رضی الله عنه درمی بر کف دست نهاد و گفت: تو آنی که تا از دست من نروی، مرا هیچ سود نکنی.»
۸. لذا فرد #سرمايه‏‌دار به نيّت نیل به سود بیشتر است كه پولشو در مسير مدرسه‏‌سازى، پل‏‌سازى، احداث مجتمع تفريحى / ورزشى، اماكن‏ فرهنگى و تأسیس آسايشگاه برای #سالمندان صرف مى‌‏كنه. از خودش دريغ نكرده. مالکیّتش را تحکیم نموده.
۹. پیامبران الهی نوعدوست، ایثارگر و خیّر بودند؛ اما آنها هم بده‌بستان‌وار عمل می‌کردند. می‌دانستند که نیکی خود را در دجله‌ای می‌اندازند که جادهٔ دوطرفه است. #موسی(ع) درست است به رایگان به دختران شعیب در آب‌دادن به گوسفندانشان کمک می‌کند؛ اما بعد از رفتن آنان، از خدا التماس دعا دارد: انّی بِما أنزَلتَ الیّ من خَیرٍ فَقیر (قصص: 24). که ساعتی بعد ایزد در بیابانش دهد باز!
ایثارهای اهلبيت(س) فارغ از نگاه عقلانی و سودزایی نبود. اگر افطاریشان را به مسکین و فقیر و اسیر می‌بخشند، بله از خودِ مددجو چیزی نمی‌طلبند؛ اما ایثارشان درون یک سیستم تاجرانه که سوخت و سوز ندارد، انجام می‌شود. بی‌مزد و مواجب تصدّق می‌کنند:
إن أجرِیَ اِلا علی الله (یونس: 72)... لانُریدُ منکم جَزاءاً و لاشُکورا (انسان: 9)... ولی اطعام در خلاء (خوبی برای خوبی) نیست؛ اطعام لوجه‌ِالله است و مطمئن به جبران از سوی اویند: انّا نَخافُ من ربِّنا یوماً عبوساً قَمطریراً.
۱۰. اگر به من بگویند: تاجرترين، منفعت‏‌طلب‌‏ترين و سیاستمدارترین فرد در دنيا كى بود؟ نميگم #راكفر یا #هیتلر. ميگم: #امام_حسين! اگر دقيق‏ شويم، در وراى عملكرد و ساز و كارى كه سيدالشهدا بكار برد، انگار اين قصد پنهان نهفته بود كه من در پی تسخير تاریخم. و به كيفيتى به این می‌رسم كه كورش و داریوش و چنگیز نتوانستند برسند. همهٔ ائمّه به تعبیر زیارت #جامعهٔ_کبیره "ساسةُالعباد" بودند و آشناتر و متخصص‌تر از همهٔ ما با فرمول‌های جهان. دادند تا بگيرند!
۱۱. فرد پولدار هم اگر زرنگ باشد، بايد بدهد تا به دست آورد. #شیطان چون نمی‌خواهد تو منتفع شوی، از انفاق می‌ترسانَدت. به قول قرآن: اَلشّيطانُ يَعِدُكُمُ الفقر (بقره: 268). تمام تلاششو میکنه تا ندی (=نگیری). ممکن است قوایت را جمع کنی و بزنی پرتش كنى كنار و اسمت برود در سیاههٔ متصدّقین. حالا او که دشمن قسم‌خوردهٔ توست، وارد فاز دوم پروژه‌ش می‌شود:
الف. حین بخشش روی مغزت کار می‌کند:
A. با بی‌میلی و طوری که انگار گوشت تنت را مقراض می‌کنند، انفاق کنی: لایُنفِقون الا و هم کارهون. توبه: ۵۴. طبق مفاد آیه، این حالت اگر با کفر و کسِل‌خوانی نماز (و بی‌ایمانی به خدا و جزا: نساء: ۳۸: یُنفِقون أموالَهم... و لایؤمنون بالله و الیوم الآخر) توأم باشد، باعث عدم مقبولیّت انفاق می‌شود.
B. ریا کنی: یُنفَقُ مالَه رئاءَالنّاس. بقره: ۲۶۴
ب. بعد از بخشش روی مُخت کار می‌کند که بگه دجله، خیرت را بلعید. قرآن در سورهٔ توبه آیهٔ ۹۹ مى‌‏گويد:
وَ مِنْ الاَْ‏عْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَماً. دیگه اگه پشت گوشتو دیدی، مالتو می‌بینی.
در انفال: 36 هم از حسرت‌خوری بعد از انفاق یاد کرده: یُنفِقونَها ثم تکونُ علیهم حسرة.
ج. اگر باز نتیجه نگرفت، از فرمول «حبط» استفاده می‌کند.
چون ما به خطا خیال می‌کنیم کار خیر، عین فتح اورست است که اگر بعدش هم خرابکاری کردی، دیگر افتخار به نامت زده شده که قلّه رو گرفتی. نه. صدقه‌دادن اگر با منّت‌نهادن و ایذای مددجو همراه شود، حبط می‌شود. به قول قرآن: لاتُبطِلوا صدقاتِکم بالمَنّ و الأذٰى (بقره: 264)‏. اگر فرد خیّر، مطالبه‌گری کند و دولت را تحت فشار گذارد که برایش کارى كنند. اگر تفاخر کرد و مال و منالش را به رخ این و آن کشید، مقهور شیطان شده است و این مدل انفاق، عدمش به ز وجود. قرآن برای دلشکستگی کسانی که چیزی برای بخشش ندارند، شاءن بالاتری قائل است: اعیُنَهم تَفیضُ من الدّمع حَزَنا اَلا یَجِدوا ما یُنفقون (توبه: 92). ای بابا! این فرد که ازش آبی گرم نشد! برای چی تمجیدش می‌کنی؟ من به زلزله‌زدگان چادردادم. این اومد گفت: من ندارم و رفت! قرآن میگه نه. انکسار روحی کسی که دستش از بذل و بخشش کوتاهه، می‌چربه به اون کانکسهایی که دادی به مناطق محروم؛ ولی بعدش رفتی پیش رئیس دانشگاه گفتی: پسر من دانشگاهش افتاده زابل. میشه حکمشو بزنید برای تهران؟ توقع و تفاخر، آتش به خرمن دست و دلبازی می‌زند. بزرگی عمل مهم نیست. لذا قرآن نفقه‌های کوچک را هم در عرض نفقه‌های بزرگ ارزشمند می‌شمرد: لایُنفقون نفقةً صغیرةً و لاکبیرةً... الا... لیَجزِیَهُم. توبه: 121
۱۳. نتيجه‏‌گيرى: نه پول، شر است، نه منفعت‌طلبی، عیب. منتها سودجو، طلاشو نگه نمیداره. میسپره به بانک. ما هم به پیروی از انبیا و اولیا، ایثار می‌کنیم و چشمداشتمان به حفظ نیکوکاریمان در دجلهٔ الهی است... و باید مراقب باشیم با منّت‌گذاشتن و ایذا حبطش نکنیم. شاید اگر در اشعار و متون، گفته‌اند مال خیر نیست، چون خیلی‌ها به آفاتش مبتلا می‌شوند. شعر خانم "شریفه آیتی" كه نطق را با آن شروع كردم، از آن دسته اشعاری است که به مال و متاع دنیا نگاه منفی دارد. با آواز تکمیلش می‌کنم و التماس دعا:
عمر خود همواره صرفِ مال دنیا کرده است
حرص و اندوه جهان را در دلش جا کرده است
مال دنیا کی وفا بر عالم و آدم کند؟
بر سر مال از چه دایم فتنه بر پا کرده است؟
لذّت دنیا نبردست و نخورده مال خود
از چه بهرِ مالِ اين دنيا تقلا کرده است؟
بعد خود ارث کلانی را به وارث می‌دهد
چاره‌ای هم بهر روز حشر آیا کرده است؟
عاقبت هم خاك خواهد شد چرا با معصیت
آتشِ دوزخ براى خود مهيّا کرده است؟

برای اف.بی صفحۀ شیخ.ادب هشتگ‌گذاری شد و آنجا قرار گرفت.
facebook.com/1985149648166418.1073741828.489904281024303



دکتر احمدی در 97/7 تماس گرفت و گفت این نوشته را مجددا برای چاپ در فصلنامۀ مجمع خیّرین سلامت ویرایش و ارسال کنید. حاصل کار:

نام مقاله: تجلیل از سودجویی!
نوشته: رضا شیخ‌محمّدی t.me/qom44
برای ارائه در مجمع خیّرین سلامت


عمر خود همواره صرفِ مال دنیا کرده است
حرص و اندوه جهان را در دلش جا کرده است
مال دنیا کی وفا بر عالم و آدم کند؟
بر سر مال از چه دایم فتنه بر پا کرده است؟
لذّت دنیا نبُرده است و نخورده مال خود
از چه بهرِ مالِ اين دنيا تقلا کرده است؟
بعد خود ارث کلانی را به وارث می‌دهد
چاره‌ای هم بهر روز حشر آیا کرده است؟
عاقبت هم خاك خواهد شد چرا با معصیت
آتشِ دوزخ براى خود مهيّا کرده است؟

«شریفه آیتی»

ادبیات فارسی مشحون از اشعاری از این دست است که در نقد دنیاطلبی است. چنین نقدی در جای خود صحیح اما ناکامل است. سودجویی از خصائص انسان باشد؛ همچنان که دوست‌داشتنِ خویش. گاه به نظر می‌رسد این مفاهیم مظلوم واقع شده و فقط به جهت منفی آنها اشاره می‌شود؛ در حالی که این خصوصیت که انسان، برای حفظ و افزایش سرمایه‌هایش اهمیّت قائل باشد، ارزش است. می‌توان با حفظ این ظرافت که به دام تأیید «خودخواهی» نیفتیم، اظهر کنیم که ایرادی ندارد انسان خودش را بخواهد و برایش مهم باشد که به خود حال دهد و در عمل به واجبِ "حفاظت از جان" کوتاهی نکند و حواسش باشد که تضییع مال خویش، ممنوع و حتی حرام است. اگر در فرهنگ عامه عنوان می‌شود که «پول چرک کف دست است» باید درست تفسیر شود و ناظر به مواردی است که برای پول و مال اصالت قائل شوند یا از آن بد استفاده کنند. حتی استفادۀ بد نمی‌تواند ثابت کند که مال بد است. از قضا یکی از اسامی «مال» در قرآن، "خير" است. غزالی به این نکته در کیمیای سعادت توجه می‌دهد و می‌گوید:
«بدان که مال هر چند نکوهیده است، به وجوه نیز ستوده است. از وجهی که اندر وی هم شرّ است و هم خیر. و از این است که حق سبحانه و تعالی وی را خیر خوانده است و در قرآن و گفته: إن تَرکَ خیراً الوصیّة (بقره: 180).» یعنی فردی که در بستر مرگ است اگر از خود خیر باقی گذاشت (یعنی مال از او بجا ماند) باید وصیت کند.

پس مال به خودی خود شر نیست. استفاده از آن است که می‌تواند ناصواب باشد. در ثانی برخلاف گفتمان متعارف، تمایل به حفظ مال هم قبیح نیست. حتی شعرا و مبلّغین دینی ما می‌توانند با هنرمندی وظرافت به کیفیتی وعظ کنند که منافاتی با این گفتۀ معروف نداشته باشد که انسان مالش را دودستی بچسبد و براى‏ خود نگه دارد! در ادامه در این باب بیشترتوضیح می‌دهیم.
واقعیت این است که نگهبانی از مال یک کار کارشناسی است. الزاماً هر ثروتمندی، در حفظ دارائی‌هایش متخصّص نیست؛ شاهدش اینکه به رسم ودیعه، عتیقه‌ها و زیورآلاتش را به صندوق امانات بانک می‌سپرد. آیا او به ظاهر آنها را از خود دور نمی‌کند؟ چرا. آیا به گاوصندوق‌ها می‌سپرد که اموالش را نداشته باشد؟ برعکس؛ می‌دهد تا با اطمینان بیشتر در مالکیّتش باشد. حالا با همین نگاه اگر مي‌گویند بخيل نباش، نه صرفا براى اين است كه از مالت چشم بپوش و خيرت به ديگرى‏ برسد. بله باید انسان خیّر باشد. اما اگر چشم‌هایمان را بشوییم، خواهیم دید بخل باعث می‌شود در نهایت، خیرت به خودت هم نرسد. چرا؟ چون مال را نگه بداری، فاسد می‌شود یا راکد می‌ماند. اما وقتی می‌بخشی، انگار آن را به گاوصندوق الهی می‌سپری. و هر چه در نزد خدا امانت بگذاری، به بقای همیشگی می‌رسد. با این ساز و کار اگر اهل داد و دهش باشی، نه فقط دیگری را از سرمایه‌ات برخوردار کرده‌ای که عملا پولت را بیمه کرده‌ای. پس تهِ این مدل انفاق یک «خودخواهیِ اصلاح‌شده» است! «خودخواهِ اصلاح‌نشده» کسی است که نم پس ندهد و همه چیز را برای خود بخواهد. که ای کاش دست کم به هدفش می‌رسید! ولی نمی‌رسد. خیال می‌کند نم پس نداده. اما در عمل «خزینه‌دار میراث‌خوارگان» است. عمارتی با خون دل می‌سازد؛ اما می‌رود و منزل به دیگری می‌پردازد. پس اتفاقا او را که "خودخواه" می‌پنداریم، "دیگرخواه" است و خودش حواسش نیست. از آنور کسی که کریم و بخشنده است، عملا خودخواه است! چرا؟ چون صدقه به دیگری می‌دهد؛ اما به تعبیر روایات، قبل از اینکه به دست مستمند برسد، به دست خدا می‌رسد و خدا چون امینِ معتمد، نگهش می‌دارد و به حساب فرد کریم می‌ریزد. پس واژهٔ "خودخواهی" بهش ظلم شده و جابجا هم دارد استفاده می‌شود؛ همچنان که کلمهٔ ربا. این واژه هم مظلوم است. ربا و ربح یعنی سودزایی پول. اما عملا کسی که درگیر رباخواری است، در نهایت متضرّر خواهد شد و بالعکس صدقه‌دهنده سود خواهد برد. این نگاه را قرآن را به ما می‌آموزد. قرآن می‌گوید: رباگیرِ (یعنی سودبرندۀ) واقعی صدقه‌دهنده است. در سورۀ بقره آیۀ 276 می‌خوانیم: یُربِی الصّدقات. ما به خطا رباخواری (به معنی سودبردن) را به نزولخوار نسبت می‌دهیم؛ در حالی که نزولخوار، عملا متضرّر می‌شود؛ چون خدا برکت را از او می‌گیرد. به قول قرآن: یَمحَقُ اللهُ الرّبا (بقره: 276(.
باید به این باور برسیم که حس کنیم خدا از ما در نگهبانی از اموالمان متخصّص‌تر است! در مصحف شریف می‌خوانیم: ما عندَكُم ينفَدُ و ما عنداللهِ باقٍ (نحل: 96). يعنى بسپر به من کارت نباشد.
اگرچشم‌ها را بشوئیم و جور دیگر ببینیم، مشاهده می‌کنیم با کُشتن بخل در خود و جداکردن مال از خویش و بخشیدنش به درویش، از فانی، باقی ساخته‌ایم. پس مال‌دوست و منفعت‌طلب و تاجر واقعی مائیم.
با نگاه به سیرۀ عملی پیامبران الهی هم آنان را نوعدوست، ایثارگر و خیّر و در عین حال در بطن یک ساز و کار بده‌بستان‌وارمی‌بینیم. با ایمان به خدا می‌دانستند که نیکی خود را در دجله‌ای می‌اندازند که جادهٔ دوطرفه است. به گزارش قرآن، موسی(ع) درست است به رایگان به دختران شعیب در آب‌دادن به گوسفندانشان کمک می‌کند؛ اما بعد از رفتن آنان، از خدا التماس دعا دارد: انّی بِما أنزَلتَ الیّ من خَیرٍ فَقیر (قصص: 24). که ساعتی بعد ایزد در بیابانش دهد باز و به وصال یکی از آن دختران می‌رسد.
ایثارهای اهلبيت(س) هم فارغ از نگاه عقلانی و سودزایی نبود. اگر افطاریشان را به مسکین و فقیر و اسیر می‌بخشند، گرچه از خودِ مددجو چیزی نمی‌طلبند؛ اما ایثارشان درون یک سیستم تاجرانه که می‌دانستند سوخت و سوز ندارد، انجام می‌شد. البته بی‌مزد و مواجب برای خدا کار می‌کردند: إن أجرِیَ اِلا علی الله (یونس: 72)... لانُریدُ منکم جَزاءاً و لاشُکورا (انسان: 9)... ولی نیکوکاری و اِطعامشان، اِطعام در خلاء (خوبی برای خوبی) نبود؛ بلکه اطعام لوجه‌ِالله بود؛ به نحوی که مطمئن به جبران از سوی او بودند. لذا می‌گفتند: انّا نَخافُ من ربِّنا یوماً عبوساً قَمطریراً.
در كيمياى سعادت ركن سوم، ص ۶۳۰ مى‌‏گويد:
على رضی الله عنه دِرَمی بر کف دست نهاد و گفت: تو آنی که تا از دست من نروی، مرا هیچ سود نکنی. اینجا هم نگاه مزبور موج می‌زند.
مخلص کلام اینکه اگر به من نگارنده بگویند: تاجرترين، منفعت‏‌طلب‌‏ترين و سیاستمدارترین فرد در دنيا كه بود؟ نمی‌گویم: راكفر و هیتلر و مانند آنها؛ بلکه می‌گویم: امام حسين! اگر دقيق‏ شويم، در وراى عملكرد سيدالشهدا انگار اين قصد پنهان نهفته بود كه من در پی تسخير تاریخم. و به كيفيّتى به این می‌رسم كه كورش و داریوش و چنگیزنرسیدند. ائمّه به تعبیر زیارت جامعهٔ کبیره "ساسةُالعباد" بودند و از همهٔ ما با فرمول‌های جهان آشناتر بودند. دادند تا بگيرند!
بدین ترتیب اگر سرمايه‏‌داران و پولداران ما آبشخور فکریشان نگاه قرآنی و حدیثی باشد، دارائی‌هایشان را در مسير مدرسه‏‌سازى، پل‏‌سازى، احداث مجتمع تفريحى / ورزشى، اماكن‏ فرهنگى و تأسیس آسايشگاه برای سالمندان صرف مى‌‏كنند.
این را هم باید بدانند که شیطان چون نمی‌خواهد آنان منتفع شوند، از انفاق می‌ترسانَدشان. به قول قرآن: اَلشّيطانُ يَعِدُكُمُ الفقر (بقره: 268). حتی اگر خیّرین ما قوایشان را جمع کنند و ابلیس را به كنار افکندند و آمادۀ آن شوند که نام خود را در سیاههٔ متصدّقین ثبت و ضبط نمایند، باز هم ماجرا خاتمه نیافته است و خطر متوجه آنهاست. چطور؟ از آنجا که دشمن، قسم‌خوردهٔ آنهاست، وارد فازهای بعدی پروژه‌اش می‌شود. می‌دانید چه می‌کند:
حین بخشش روی مغزت کار می‌کند. وادارت می‌کند با بی‌میلی و طوری که انگار گوشت تنت را مقراض می‌کنند، انفاق کنی: .. به قول قرآن: لایُنفِقون اِلا و هم کارهون. توبه: ۵۴. طبق مفاد آیه، این حالت اگر با کفر و کسِل‌خوانی نماز (و بی‌ایمانی به خدا و جزا: {نساء: ۳۸} یُنفِقون أموالَهم... و لایؤمنون بالله و الیوم الآخر) توأم باشد، باعث عدم مقبولیّت انفاق می‌شود.
از دیگر نقشه‌های شیطانی که حین بخشش و بعد از فائق‌آمدن به وسوسۀ نبخشیدن اجرا می‌شود، ریا است: یُنفَقُ مالَهُ رئاءَالنّاس. (بقره: ۲۶۴)
اگر در این فاز هم توفیق نیافت، وارد فازِ بعد از بخشش می‌شود. چطور؟ روی مغز نیکوکارِ خیّر کار می‌کند که بگوید: دجله، خیرت را بلعید. قرآن در سورهٔ توبه آیهٔ ۹۹ مى‌‏گويد:
وَ مِنْ الا‏عْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَماً. بعضی‌ها از مال گذشتند؛ ولی احساس غرامت کردند. در سورۀ (انفال: 36) هم از حسرت‌خوری بعد از انفاق یاد کرده است: یُنفِقونَها ثم تکونُ علیهم حَسرةً.
اگر در این فاز هم شیطان نتیجه نگیرد، از فرمول «حبط» استفاده می‌کند. برای تبیین مطلب ذکر این مقدمه لازم است که ما به خطا خیال می‌کنیم کار خیر، عین فتح اِورست است که اگر بعدش هم خرابکاری کردی، دیگر افتخار به نامت زده شده که قلّه رو گرفته‌ای؛ در حالی که چنین نیست. صدقه‌دادن نباید در ادامه‌اش با برخی رفتارهای زشت توأم باشد: اگر با منّت‌نهادن و ایذای مددجو همراه شد، حبط (پاک) می‌شود. به قول قرآن: لاتُبطِلوا صدقاتِکم بالمَنّ و الأذٰى (بقره: 264)‏.
اگر فرد خیّر بعد از عمل بخواهد مطالبه‌گری کند و دولت را تحت فشار گذارد که برایش کارى كنند؛ یا تفاخر کرد و مال و منالش را به رخ این و آن کشید، مقهور شیطان شده است و این مدل انفاق، عدمش بِه ز وجود. عجیب است که قرآن شأن برخی از کسانی که انفاق نکرده‌اند را بالاتر از انفاق‌کنندگان می‌داند. چرا؟ چون دلشکسته‌اند. کسانی هستند که چیزی برای بخشش ندارند و می‌آیند با خجلت گریه می‌کنند: اینها شأن بالاتری نسبت به انفاق‌کنندگانِ پررو دارند: أعیُنَهم تَفیضُ من الدّمعِ حَزَنا اَلا یَجِدوا ما یُنفقون (توبه: 92). ای بابا! این فرد که ازش آبی گرم نشد! برای چی تمجیدش می‌کنی خدایا؟ من به زلزله‌زدگان چادردادم. اما این اومد فقط با شرمندگی گفت: من ندارم و رفت! قرآن میگه نه. انکسار روحی کسی که دستش از بذل و بخشش کوتاهه، می‌چربه به کانکس‌هایی که دادی به مناطق محروم؛ ولی بعدش رفتی پیش رئیس دانشگاه گفتی: پسر من دانشگاهش افتاده زابل. میشه حکمشو بزنید برای تهران؟ توقع و تفاخر، آتش به خرمن دست و دلبازی می‌زند. بزرگی عمل مهم نیست. لذا قرآن بخشندگی‌های کوچک را هم در عرض انفاق‌های بزرگ، ارزشمند می‌شمرد: لایُنفقون نفقةً صغیرةً و لاکبیرةً... الا... لیَجزِیَهُم. توبه: 121
دامنۀ بحث را جمع کنم و نتيجه‏‌گيرى نمایم: اوّلا نه پول، شر است، نه منفعت‌طلبی، عیب. منتها سودجو، طلایش را نگه نمی‌دارد و به بانک می‌سپرد. ما هم به پیروی از بزرگان ایثار می‌کنیم و چشمداشتمان به حفظ نیکوکاریمان در دجلهٔ الهی است... و باید مراقب باشیم با منّت‌گذاشتن و ایذا از نامۀ عملمان پاکش نکنیم. اگر بی‌سلیقگی کنیم چه بسا واردنشدن به عرصۀ انفاق از ورود همراه با آفت بهتر باشد. نکند اگر در برخی اشعار و متون، گفته‌اند مال خیر نیست، چون خیلی‌ها به آفاتش مبتلا می‌شوند. به یاد دارید که با شعر خانم "شریفه آیتی" مقاله را شروع كردم که از همین دسته اشعار است. غزل مزبور را بار دیگر می‌خوانیم:
عمر خود همواره صرفِ مال دنیا کرده است
حرص و اندوه جهان را در دلش جا کرده است
مال دنیا کی وفا بر عالم و آدم کند؟
بر سر مال از چه دایم فتنه بر پا کرده است؟
لذّت دنیا نبردست و نخورده مال خود
از چه بهرِ مالِ اين دنيا تقلا کرده است؟
بعد خود ارث کلانی را به وارث می‌دهد
چاره‌ای هم بهر روز حشر آیا کرده است؟
عاقبت هم خاك خواهد شد چرا با معصیت
آتشِ دوزخ براى خود مهيّا کرده است؟


برچسب‌ها: آواز نطق‌اندرون
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه سوم مرداد ۱۳۹۷ساعت 17:25  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا