شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
«رابطهٔ مراجع با مردم، رابطهٔ مراد و مُرید و مُقلِّد و مُقلَّد نیست. مگر مردم میمونند که تقلید کنند؟»... چه تعبیر زشت و توهینآمیزی!... این بخشی از نطق شبهروشنفکری است که در سال ۱۳۸۱ در یکی از دانشگاهها ایراد کرد... اوّلین بار نبود مُتجدّدین، مذهبیّون متعبّد را بابت تقلید احکام دینی از مراجع عظام تقلید، مورد تمسخر قرار میدادند... آنها بهکرّات زهرشان را ریختهاند... انگار توجّه ندارند تنظیم رابطه و رفتار یک ناکارشناس با یک کارآگاه، امر نوظهوری نیست... در خیلی از کارها تو متخصّص نیستی و دستت را به دست یک کاربلد میدهی و پا جای پای او میگذاری... اگر میکروفونی که جلوی همین «هاشم آغاجری» گذاشته بودند، سوت میزد یا قطعووصل میشد، خودش به آن دست نمیزد و تسلیم تخصّصِ مسئول واحد صوت دانشگاه همدان میشد. اسلام هم بر همین مَنهج رفته و تقلید را پیشنهاد داده است... این خاصیّت تقلید است که تو را به تبعیّت کورکورانه وامیدارد و ایرادی به آن نمیتوان گرفت... امّا نه... انگار دقیق نگفتم... بهتر است بگویم: ما دو مدل تقلید داریم. گاه بدون تحقیق و تفحّص در صداقت و اهلعلمبودنِ یک شخص و عدم اطمینان به او ازش تقلید میشود. مثل اینکه کسی که بیماری سختی دارد، چشمبسته برود سراغ بقّال سرکوچه تا برایش نسخه بپیچد. اگر به این مدل تقلید بگوئیم «کار میمون» بیراه نیست. امّا همین بیمار اگر بداند فلان دکتر متخصّص است - و در رشتهٔ همان بیماری که او بدان مبتلاست - با اطمینان کامل به سراغش میرود و به نسخهٔ او تکیه میکند. اطمینان و عمل به دستورالعمل آن پزشک متخصّص گرچه تقلید است، دیگر اسمش کورکورانه نیست؛ زیرا بیمار نخست به علم و کارآمدی آن پزشک یقین پیدا کرده و بعد رفته سراغش... نوعی آگاهی در این کار وجود دارد که بدان وجاهت میبخشد... اسلام اگر نسخهٔ تقلید میپیچد، مدلی را تأیید میکند که این آگاهی در آن وجود داشته باشد. بگذارید فراتر بگویم... اسلام نهتنها حامی تقلید کورکورانه نیست که از آن تبرّی میجوید. به قرآن بنگرید... قرآن از کسانی تمجید میکند که: إِذا ذُکِّروا بآیاتِ ربِّهم لمیَخِرُّوا علیها صُمًّا و عُمیاناً. میگوید: من به خاکافتادن و سجودِ چشموگوشبسته نمیخواهم. منِ خدا به مقدار کافی تسبیحگو و تقدیسگوی مجبور در عالم فرشتگان دارم و با خلقت انسان، قصدم کپی دنیای فرشتگان نبود. چشموگوشم از این مدل مُسبِّح و مُقدِّس پر است!... انسان را که خلق کردم، خُروُر و سجودش باید مختارانه و با چشم و گوشِ باز اتّفاق بیفتد... لذا در آیهٔ مورد بحث از جملهٔ منفی بهره برده که تنفرّ خدا را نشان دهد... آیه در پی شمارش صفات عبادالرّحمن است. میتوانست بگوید: والّذین اذا ذُکّروا بآیاتِ ربّهم خَرّوا مع البصیرةِ و المعرفة. همچنانکه جاهای دیگر قرآن مشابهش آمده... یکجا گفته: إِذا تُتلٰى علیهم آياتُالرَّحمنِ خَرُّوا سُجَّدًا و بُكِيًّا. سجده اینجوری باشد، مطلوب خداست. امّا اینجا جملهبندی متفاوت است. چه مدل سجدهای را خدا نمیپسندد؟ مثالی میزنم. یک وقت میگویید: داخل مسجد شدید، نظافت را رعایت کنید. یک وقت میگویید: نبینم دستمالکاغذی بیندازید توی سیفون!... در حالت۲ معلوم است از این بیمبالاتی نمازگزار دل پری دارید... اینجا خدا دل پری دارد از برخی سجدهها... خدا حسّاسیّت دارد انسان، کورکورانه و صُمّاً و عُمیاناً به خاک بیفتد و خُروُر کند... خدا کهیر میزند کارگر کارخانه بگوید: «از ترس انجمن اسلامی نماز ظهر میخوانم الله اکبر!»... خدا کشتهمردهٔ نماز جماعت دستوری و فرمایشی نیست. عشق میکند یک انسان، خوبی را خودش اختیار کند... تسلیم ذلیلانه در مقابل آیات الهی اگر در عالم فرشتگان تحسینانگیز است، سرزدنش از انسان امتیاز نیست... از قضا بد نیست بدانید منافقان و مسلمانانِ قشری، چشموگوشبسته مقابل آیات خدا به سجده میافتادند؛ بیآنکه حقیقت آن را درک کنند... آنان ظاهراً یک قدم از کفّار که به آیات الهی اصلاً اعتنایی ندارند، جلوتر بودند؛ ولی چه فایده؟... اگر تو درک آگاهانه از مذهب نداشته باشی، بر آن مقاومت و پایمردی نخواهی کرد... آدمی که چشموگوشبسته تقلید میکند و از سر اجبار تن به دین میدهد، به آسانی میتوان فریبش داد و با تحریف مذهب از مسیر اصلی منحرفش ساخت و به وادی کفر، بیایمانی و ضلالت کشاند... پس ما هم پذیرفتیم که برخی تقلیدها میمونوار است... مراد متجدّدین از تحقیر مذهبیّونِ متعبّد و نقدِ تقلید چیست؟... اگر منظورشان تقلید کورکورانه است، ما هم با آن موافقیم... نکند منظور هاشم آغاجری که کلامش در صدر یادداشت نقل به مضمون شد، این نوع تقلید باشد... یک بار دیگر و این بار به عین کلماتش بنگرید: «رابطهٔ [مراجع] با مردم رابطهٔ معلّم و متعلّم است نه رابطهٔ مراد و مُرید؛ نه رابطهٔ مقلِّد و مقلَّد که تقلید بکنید. مگر مردم میمون هستند که تقلید بکنند؟!»# شیخاص ۱۴۰۲٫۱
https://eitaa.com/rShikh/169
![]() |