|
شیخاص!
|
||
|
دنیای یک شیخ خاص |
یک دست صدا نداره!
پژوهش و نوشته
رضا شیخمحمّدی
به نام خدای فردنشین! میگن: یه دست صدا نداره: برنمیخیزد به تنهایی صدا از هیچ دست. برای تولید صدا با دست، همکاری هر دو دست لازمه. این قانون همه جا هست. سوختنیها در پیوند با هم بهتر آتش تولید میکنند. سعدی میگه: «دو هیزم را به هم بهتر بود سوز!» با هم که باشند، موقع سوختن هم به هم کمک میکنند. انگار دلسوختگان هم بدشان نمیاد شراکت داشته باشند و کمپانی تشکیل بدهند! بابا طاهر میگه: بیا سوتهدلان گرد هم آییم؛ چون فردنشینی، لطفی نداره؛ ضمن اینکه مختصّ خداست. همهٔ موجودات جُفت میخوان؛ لذا کشتی نوح پُر بود از موجودات دوتایی. خدا امر کرد: اِحْمِلْ فیهٰا مِنْ کُلٍ، زَوجَین اثنَین / هود: ۴۰... همه رو جفتجفت سوار کن؛ ای نوح! چون به قول جامی: «آنکه از جُفت مُبرّاست، خداست - زآدمی فردنشستن نه سزاست». در حدیث نبوی صلوات الله علیه تکخوری، تنهاخوابی و سفر انفرادی مَذمّت شده... علی علیه السّلام معتقده: انسانی که از جمع کناره گرفت: إنَّ الشٰاذَّ مِنَ النّاس: به تملُّک شیطان در میاد. نه که دست خدا با جماعته، توی جمع که باشی، بیشتر از حمایت خدا برخورداری... البتّه خدا همه جا هست؛ ولی انگار شیاطین، آدم تکافتاده رو راحتتر فریب میدن. بعد مولا تشبیهِ صریحی میکنه: کَمٰا اَنّ الشٰاذّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئْب... گوسفندِ جدا از گله، مال گرگه. خطبهٔ ۱۲۷... آذریها خواسته یا ناخواسته این بیان نهجالبلاغه را توی فرهنگشون گنجوندن؛ میگن: دٰاوٰارْ، بولوکْ توشْدی قوُرتٰا توشْدی... یا: آنٰاسیندَن قاباغا توشَن کورَّهنی قورتْ یِیَر.... گوسفندِ بریده از گلّه و جلوزننده، خوراک گرگه. یعنی: جمعگریز نباش! أللّازِمُ لهُمْ لاحِق... این مضمون، توی فرهنگهای دیگه هم اومده: داستان معروفی داره ارنست #همینگوی به نام «داشتن و نداشتن» که با اقتباس ازش فیلم خوبِ «ناخدا خورشید» در سینمای ایران ساخته شد. جملهٔ کلیدی داستان اینه: «یک مرد... یک مردِ تنها نمیتواند... هیچ مردی تنها نمیتواند». قصّهٔ ناخدای بزن بهادری را ناصر #تقوایی به تصویر کشیده که به تنهایی میره به دل حوادث؛ امّا در نهایت به قتل میرسه. یک دست هم بیشتر نداره: تجسّم این مَثل که یک دست صدا نداره... حالا به اینجا که رسیدیم، نمک بحثمون یک مصیبتِ ضربالمثلی باشه... شاعری خیلی لطیف بیتی برای قمر بنیهاشم علیهالسّلام سروده که مربوط به وقتیه که اشقیا دست راست حضرتو گرفتند. زبان حال حضرت این بود: دستِ چپم بجاست اگر نیست دست راست / اما هزار حیف که یک دست بیصداست... عرضم تمام!
اجرای صوتی این یادداشت ~ 5 دقیقه توسّط خودم در استودیوی رادیو معارف:
۲ آبان ۹۳ / پخش: ۱ آذر ۹۳ / نام برنامه: عسل و مثل: دریافت از پرشینگیگ: اینجا، از پیکوفایل: بارگذاری کن اینجا؟؟
* حدف پست در اثر اختلال بلاگفایی به همراه شماری از پستهایی سال ۹۳. بازنشر همراه با ویرایش در ۹۹/۷. لینک فیسبوک: اینجا
* در ضمن این نوشته مبنای نطقم در حضور وزیر ارشاد اسلامی در سال ۹۷ در اختتامیهٔ دوسالانهٔ خوشنویسی قزوین بود. به هم لینک شود.
در این آیتمها که با آرم صوتی کوتاه و گویندگی آرم توسط آقای رضا هدایتفر (مجری خوشصدای رادیو معارف) افتتاح میشود، بنده به عنوان کارشناس / مجری نقشآفرینی میکنم. این پنج برنامه با تهیّهکنندگی سید احمد محمودی و نظارت ضبط او در 93/3/26 در استودیوی رادیو سراسری معارف صدای جمهوری اسلامی ایران ضبط شد و قرار است در ماه مبارک رمضان که تا چند روز دیگر به استقبالش میرویم، در خلال برنامهای به نام «شبستان» به روی آنتن برود.
یادآوری: پنج اجرای فوق در تاریخ 11 تا 15 مرداد 93 حدود ساعت یک ربع به دوازدۀ شب پخش شد که حول و حوش پنج ضربالمثل بود. روی هر کدام کلیک و فایل صوتیش را دانلود کنید:
مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود / لینک کمکی: اینجا
سلام گرگ خالی از طمع نیست / لینک کمکی: اینجا
ارزش سکوت / لینک کمکی: اینجا
آب دریا را اگر نتوان کشید - هم به قدر تشنگی باید چشید / لینک کمکی: اینجا
آنچه در آینه جوان بیند - پیر در خشت خام آن بیند / لینک کمکی: اینجا
در 15 مرداد، 5 آیتم دیگر در استودیوی کوچک رادیو معارف ضبط کردیم که حول و حوش پنج ضربالمثل دیگر بود. روی هر کدام کلیک کنید، فایل صوتیش دانلود میشود:
فوّاره چون بلند شود، سرنگون شود
نیمۀ پر لیوان را ببین نه خالی را
از کوزه همان برون تراود که در اوست
نیاید باز تیر رفته از شست
لئيم از طعام لذت ميبرد کريم از اِطعام
آرشیو 5 فایل: فولدر 9305
در 19 شهریور 93، 5 آیتم دیگر در استودیوی بزرگ رادیو معارف ضبط شد که قویتر و پراحساستر از قبل ظاهر شدم. 5 ضربالمثل درگاه ورودم به بحث بود و تمرین کرده بودم که اجرایم چهار دقیقه بیشتر نشود. تقدیم به شما:
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
دست بالای دست بسیار است
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
گربه دستش به گوش نمیرسه میگه بو میده
آفتاب آمد دلیل آفتاب
آرشیو: فولدر 9306
در 19 مهر 93، 5 آیتم دیگر در استودیوی بزرگ رادیو معارف ضبط شد که چون قرار است در آبان پخش شود و مصادف با ایام محرم، رویکرد «مرگاندیشانه» داشت:
هر که از پل بگذرد خندان بود
اگر با من نبودش هیچ میلی - چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
آز یاشا! آزاد یاشا!
البلاءُ للولاء
ترحّم بر پلنگ تیزدندان - جفاکاری بود بر گوسفندان
آرشیو: فولدر 9307
در 21 آبان 93، 5 آیتم دیگر در استودیوی بزرگ رادیو معارف و این بار بیحضور سید احمد محمودی (که ظاهرا" کاری داشت و نتوانست بیاید) ضبط شد که قرار است در آذر پخش شود:
یک دست صدا نداره
ترک عادت موجب مرض است
خوپذیر است نفس انسانی
طرف آبباریکهای داره
کارو بده به کاردان
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر 9308
ضبط 5 آیتم دیگر در 23 آذر 93 در استودیوی بزرگ رادیو معارف برای پخش در دی ماه:
یک بام و دو هوا
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است
نه چندان بخور کز دهانت برآید
نردبان این جهان ما و منی است
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر
9309
ضبط 5 آیتم دیگر در 15 دی 93 در استودیوی بزرگ رادیو معارف برای پخش در بهمن ماه:
ان الله جمیل یحب الجمال
هدف وسیله رو توجیه نمیکنه
غرض نقشی است کز ما باز ماند - که هستی را نمیبینم بقائی
کما تَدینُ تُدان!
خدا گر ببندد ز حکمت دری - ز رحمت گشاید در دیگری
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر 9310
ضبط 5 آیتم دیگر در 8 بهمن 93 در استودیوی بزرگ رادیو معارف برای پخش در اواخر بهمن ماه:
(خش صدایم به خاطر اینکه دیر از خواب برخواستم و حدود دوازده و ربع صبحانه خوردم و آنهم با چایدارچین و حدود یک ربع به یک در استودیو اجرا کردم!)
آرزو بر جوانان عیب نیست
بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند
دایۀ مهربانتر از مادر
با حلواحلواکردن دهن شیرین نمیشه
حرف جزو باد هواست
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر 9311
ضبط 5 آیتم دیگر در 28 بهمن 93 در استودیوی بزرگ رادیو معارف برای پخش در اسفند ماه (محمودی تماس گرفت و گفت زودتر باید ضبط کنیم و مناسب با ایام فاطمیّه باشد):
بوی گل را از که جوئیم از گلاب:
http://qom44.persiangig.com/9311/28_buieGolAzGolab2.mp3
حالی به حالی شدن:
http://qom44.persiangig.com/9311/28_haliBeHali.mp3
کار، عار نیست:
http://qom44.persiangig.com/9311/28_kaarAarNist.mp3
کاسهای زیر نیمکاسه است:
http://qom44.persiangig.com/9311/28_kasehZireNimkaseh.mp3
زبان خلق تازیانۀ خداست:
http://qom44.persiangig.com/9311/28_zabaneKhalqTazianeh.mp3
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر 9311
با تهیهکنندگی امیرعباس خاقانی که خادم افتخاری حرم حضرت معصومه(س) هم هست، 7 آیتم در 11 اسفند 93 ضبط شد برای پخش از شبستان در ایام نوروز 94.... هر 7 تا بازنویسی هفت عسل و مثل نخست در زمان تهیّهکنندگی سید احمد محمودی بود:
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر 9312
با تهیهکنندگی امیرعباس خاقانی، 5 آیتم در 24 فروردین 94 ضبط شد برای پخش از شبستان بین 5 تا 10 اردیبهشت:
خون را با خون نباید شست
آب از دستش نمیچکد
املاننوشته غلط نداره
سقّش را با نه برداشتند
نو آر که نو را حلاوتی دگر است
آرشیو 5 صوت: فولدر عشق، فولدر 9401
![]()
رضا شیخ محمدی، هنرمند ذوالفنون قزوینی: هرگز بر یک مدار نمانده ام!
مصاحبۀ رضا شیخمحمّدی با رادیو فرهنگ، برنامۀ زندۀ هفت اقلیم
سردبیر: رضا جلالی، تهیّهکننده: صداقتگو، مجری: محمّدیان، ۲۳ اسفند ۹۲: اینجا
انتشار در کانال تلگرامم در 9503: اینجا
سوار موج خطر، صخره را به سُخره گرفت (سال 68)
--------------------------------------------
عمرى فرود پلكهايش
لبيّكهايش بود
به التماس شهادت
ديدمش در مرگ
و اندوهبار گفتم:
چرا اينسان اين انسان محو است در سكوت
در تابوت؟
شگفتا!
كسى گفتا:
«چه حاجتش به آرى؟
كه اجابتش كردهاند به مرگْ بارى!
و اين تويى كه ناکامزده - ناكامْزنده -
در ننگ و عارى
65
----------------------------------------
كارنامهشان اين بود:
در نزد عشق دلباخته
در نرد عشق برنده
جرعهاى از عشق
در بزمشان بنوش!
و در جُرگهشان
لباس رزم بپوش!
3/6/65، حوالى باختران، موقعيّت شهيد حاج محمود شهبازى
----------------------------------------------------------------------------
پرسید چگونهای؟ بگفتم: ممنون! / خون در شریان در جریان شکر خدا
پرسید چگونهای پسر؟ گفتم: شکر / خون در جریان در شریان شکر خدا / 9207
-------------------------------------------------------------------------------
هلا! هِى بزن بر بُرار خطر / بران بىمهابا - سوار خطر! -
--------------------------------------------------------------------
شب را به كف شفق به زنجير ببین / محصول امید و صبر و تدبیر ببین
تا گل دهد و میوه برآرد امروز / بر شاخهء لب غنچهء تکبیر ببین
۱۷ دی ۸۸، کرمان، نزدیک میدان آزادی، کوچه بهمنیار، آموزشگاه موسیقی گلپونهها
آوار: ای جان و جهان من کجایی؟ آخر بر من چرا نیایی؟ شعر: ــنایےغزنوے
کارعمل (تصنیف بداهها)ی اجرا کردم روی غزل جبلی غرجستانی که بجاست با مشورت یک آهنگساز و تنظیمکننده به کار خوب استودیویی تبدیل شود:
ما توبۀ دیرینه شکستیم دگر بار - وز بند بد و نیک بجستیم دگر بار
در میکده رفتیم و دل و خرقه و سوگند - دادیم و نهادیم و شکستیم دگر
اندر صف اوباش برآسوده ز پرخاش - با دلبر قلّاش نشستیم دگر بار
هرچند ز تیر مژۀ تو دل و جان را - در معرکۀ عشق بخستیم دگر بار
ای بسته زرِهوار سر زلف به عمدا - دل در هوس عشق تو بستیم دگر بار
المنة لله که به پیمانۀ عشقت - از خواجگی خویش برستیم دگر بار
آرشیو شیخ: J3
لینک فیلم کامل اجرا (میکس با ادیوس۷ در سال ۹۹): تلگرام / آپارات
لینک فیلم یکدقیقهای برشی از آواز فوق میکس با ادیوس با صحنههای پولشماری (غبارروبی امامزاده حسین قزوین) با شرکت پدرم تاکندی: مدیافایر / تلگرام
ویژه برنامۀ شبکۀ نور (شبکۀ استانی قم) در روز 14 خرداد ۹۲.
در این برنامه بعد از لبزنی تصنیف «نقش همّت» خدا را با تعبیر «آنکه از فرط ظهور، بیحضور مینماید» یاد کردم که تلویحا" به نام برنامه که «حماسۀ حضور» بود هم اشاره داشت. سپس به قرائت یکی از رباعیهایم که در سال ۶۵ سروده بودم، پرداختم. در این رباعی هم تصادفا" تعبیر «تدبیر و امید» که شعار انتخاباتی دکتر حسن روحانی بود، گنجانده شده بود! سپس به موضوع ارزش وحدت و اجتماع از منظر ضربالمثلها و لزوم پرهیز از تکافتادگی و انزوا پرداختم. در انتها نیز یک مصیبت کوتاه ضربالمثلی! خواندم و برای ظالمانِ کُشندۀ حضرت قمر بنیهاشم(ع) که زادروزش را پشت سر گذاشتیم، لعنت فرستادم.
لینک دریافت فایل صوتی: اینجا / لینک مرتبط: اینجا / لینک فیسبوکی
لینک دریافت فیلم: aparat.com/v/1kDdS
لینک تلگرامی: t.me/rSheikh/507
در آرشیوم دو فایل از مرحوم سید جواد ذبیحی دارم که ابیاتی از ترجیعبند محتشم کاشانی در رثای سیّدالشّهداء(ع) را خوانده؛
یکی به طول ده دقیقه که با این بیت آغاز میشود:
چون خون ز حلق تشنۀ او بر زمین رسید - جوش از زمین به ذروۀ عرش برین رسید
و دیگری دوازده دقیقه با مطلع:
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد - شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
دو و نیم دقیقه از این اجرا را که در آن گوشۀ شکستۀ بیات ترک را خوانده. بشنوید:
از پیکوفایل: اینجا / از ساوندکلود: اینجا
برای دریافت نسخۀ کامل تماس بگیرید:
09127499479 t.me/qom44
فیلم آواز بداهۀ من با ساز دستساز یک گدای هندی
دهلی / تیر 89 / لینک دریافت فیلم از آپارات: اینجا
عکسهایم در هندوستان را با هشتگ #ءهندوستان در اینستاگرامم ببینید:
www.instagram.com/_pic_
پرده برگیر و بیش از این آخر
پرده بر عاشقان خود مدران
هر چه صد سال گرد آوردند
با تو درباختند پاک بر آن
لینک دانلود فایل دو دقیقهای>> اینجا
اجرای کامل این نوار در آرشیو حقیر موجود است:
تلفن تماس: ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹
حضورم به عنوان کارشناس آواز
مجریان: خانم فاطمه رکنی و فرید دهدزی
لینک دریافت فایلهای صوتی:
پنج فروردین ۹۲ / ۲۴ فروردین ۹۲ / ۲۵ فروردین ۹۲
آواز ماهور من بر روی گوشهٔ نیریز و شعر انوری
ابیوردی همراه با سهتار امید مظهری شاگرد
استاد شجریان
مکان اجرا: تبریز، آموزشگاه استاد سید ودود
مظهری
زمان: بهار ۱۳۸۸ شمسی
نشر فایل توسّط دوستی در ساوندکلود: اینجا
فایل صوتی در پرشینگیگ: اینجا لینک
فیسبوکی: اینجا
در آخرین روزهای هفتۀ بسیج امسال، این چهارپاره را که حاصل طبع خودم در هفتۀ بسیج هشت سال پیش است و قبلا" در اینجا منتشرش کرده بودم، این بار در پستی مستقل تقدیم میکنم:
پنج آذرماه هشتاد و سه شد
باز طبع سركشم سودازده است
خامهام در روز تشكيل بسيج
واصف دُردىكشان ميكده است
ياد كردم دشنه و فانسقه را
پوكه و پوتين، پلاك و قُمقمه
ياد كردم آهنين مردان مرد
آن به حقبخشندگانِ جُمجمه(۱)
هان بسيجى! اى شگفتىساز رزم
كار كارستان تو باشد شگرف
هست سعدىگفتنى حق با عمل(۲)
مرد ميدانى تو و من مرد حرف
باد در خطّ پدافندى وزيد
پاسگاه زيد پُر خاك و خُل است!
دشمن فرضى نه، خصمِ واقعى
سيبل آن قنّاسهچىهاى گُل است
رفته بودم سنگرى كوتاهْسقف
گفت باقر: قبله يك كم مايل است
چون ركوعم بود مانند قيام
ديگرى گفتا: نمازت باطل است!
گفتم: اى از پاپ كاتوليكتر
كيستى؟ انگار شورَت در سر است
هر چه باشد، مُفتى گُردان منم!
گفت: خوشوقتيم! نامم جعفر است!
ديدم آن نوبت كه مأموريّتم
پادگان كوثر دزفول بود،
نوجوان گيلكى با عمِّ جزء
با خدايش نيمهشب مشغول بود
جعفر ما بسكه ريزهميزه بود
كيسهخوابِ سايز كوچك دوست داشت!
خون سرخِ كاملهمردى بزرگ
در ميان رگ به زير پوست داشت
جعفر آقا توى تيپ الغدير
آشنا با فكّه و ماروت بود
بيخبر از ادكلنهاى غليظ
اُخت با بوى گَس باروت بود
بسكه اين دلنازكِ كمحوصله
قلبش از شوق شب حمله تپيد
گاهگه با تكّهچوبى بر زمين
پيش خود حدسى، كروكى مىكشيد!
گفت ديشب جعفر آقا! وقت خواب:
«آنقدر روحيّهام گشته قوى،
پيش من باشد ز بالِش نرمتر
سيمهاى خاردار حلقوى!»
بهر تزريق مننژيت و كزاز
واحد بهدارى لشكر رسيد
داد دلدارى به من جعفر: «بد است،
لرزد از سوزن، بسيجى مثل بيد!»
شد شب جمعه، دو شب مانده به رزم
گفت فرمانده كه شد گاه عمل
بهر «گلچينهاى گردان» دور نيست
فيض و فوزِ مرگِ اَحلى من عسل!
رمز يا زهرا شد از بیسيم پخش
جعفر آقا سازِ حمله ساز كرد
تركشى ناگه به كولهپشتىاش
خورد و روحش از قفس پرواز كرد
روى ساك يك بسيجى حك شده:
«كربلامشتاقِ اعزامى ز رشت»
واى بر من! جعفر ما شد شهيد
در خلال پاتك والفجر هشت
ديد خطّاطى بسيجى ناگهان،
جعفرآقا را به ميدانْ پيكرش
انحناى خطّ نستعليق داشت
خطّ خون خنجرى بر حنجرش
۱. اشاره به کلام مولی علی(ع): در جنگ جمجمهات را به خدا قرض بده! أَعِرِ الله جُمجُمَتَک، نهجالبلاغه، خطبۀ 11
۲. اشاره به شعر سعدی: دو صدگفته چون نیم کردار نیست
|
|