شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
آواز من در مایهی سهگاه
در ۱۷ مرداد ۸۶
در منزل احمدی در جلسهی دوستداران حافظ
من بر روی غزل حافظ:
«ستارهی بدرخشید و ماه مجلس شد»
به مناسبت ایام بعثت پیامبر اکرم(ص)
در حضور استاد اسلامی، حسن اعرابی، خاکی، پویا، مهدی فراهانی، تقوی و پسرش، بشری،...
آواز من در مایهی شوردشتی
با تار امیر قرهبیگلو
بر روی غزل حافظ:
«خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود / به هر درش که بخوانند بیخبر نرود»
۲۵ مرداد ۸۶ / پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی سهگاه و چهارگاه
در ۲۹ مرداد ۸۶
در جوار دوست نکورویم محمد رستمی
در پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی نوا
با تار مهدی علیبیگی
بر روی اشعار «هادی رنجی» و سعدی
۲۹ مرداد ۸۶
در مغازهی سازفروشی علیبیگی
در پاساژ مروارید قم
آواز من در مایهی سهگاه
در ۳۱ شهریور ۸۶
در منزل محسنی
با نی حسن نیکروش
بر روی غزل سعدی:
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت / متوجه است با ما سخنان بیحسیبت
در جلسهی دوستداران حافظ از جمله:
در حضور استاد اسلامی، حسینپور، پویا، تقوی و پسرش حامد
(بعد از اجرای من امیر احمدی در همان گام، آواز را ادامه داد که در فایل موجود است)
آواز من در مایهی ماهور
در جمعه ۲ شهریور ۸۶
در انجمن موسیقی قم واقع در خیابان دورشهر
با سهتار علی نوروزیان
بر روز غزل سعدی:
«ناچار هر که صاحب روی نکو بود / هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود»
در حضور:
حسین نوروزیان، امیر احمدی، امیر حاجابراهیمی، ابوالفضل مثقالی
آواز من در مایهی چهارگاه
در شنبه ۳ شهریور ۸۶
با تار مهدی علی.بیگی
در مغازه.ی او در پاساژ مروارید قم
بر روی غزل حافظ:
«خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود / گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود»
دوخوانی من و آقای واعظی
از بستگان نزدیک مرحوم موءذنزادهی اردبیلی
moazzenzadeh ardabili
در پارکینگ منزلمان در قم
۱۱ شهریور ۸۶
دو آواز از من همراه با ساز حمید جواهریان
در منزل ایشان در قم، روبروی حرم مطهر حضرت معصومه(س)
در ۱۲ شهریور ۸۶ :
۱. در مایهی بیات اصفهان
همراه با تنبور حمید جواهریان
بر روی غزلیاتی از سعدی و حافظ
۲. در مایهی شور
توام با مایههایی از دشتی و ابوعطا
همراه با تار حمید جواهریان
بر روی اشعاری از خواجوی کرمانی و حافظ
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
------------------------------------------------------------
آواز من در مایهی بیات ترک
با نی حسن نیکروش / در ۱۴ شهریور ۸۶
در منزل آقای تقوی و در جلسهی دوستداران حافظ
بر روی غزل حافظ:
«با دلارامی مرا خاطر خوش است / کز دلم یکباره برد آرام را»
دکلمهی قبل از آواز: حسن اعرابی
بعد از آواز من آقای صادقیان از خوانندگان قدیمی قم که در سبک ایرج میخواند،
آواز مرا در همان گام و با نی نیکروش ادامه داد:
آواز من در مایهی ابوعطا، شور، دشتی
در
استودیوی رادیو بجنورد
(مرکز استان خراسان شمالی)
در ۲۰ شهریور ۸۶
ضبط برای پخش در ایام ماه مبارک رمضان
آواز من در مایهی نوا
با سهتار ابوالفضل مثقالی
در پارکینگ منزلمان
در جمعه ۲۳ شهریور ۸۶
بر روی غزل «هادی رنجی»
«ای ذکر جانفروز تو مفتاح بابها / وی یاد دلفروز تو زیب کتابها»
و «سعدی شیرازی»
تصویر زیر مربوط به همین بزم میباشد:
آواز من در مایهی شور
با تار مهدی علیبیگی و ضرب سید علی چاووشی
در مغازهی علیبیگی در پاساژ مروارید قم
۲۵ شهریور ۸۶ مطابق با ۴ رمضان
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
عکاس: ابوالفضل خزاعی
آواز من در مایهی شور و برخی متعلقات آن
بر روز غزل حافظ:
«بیا که قصر امل سخت سستبنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است»
با سهتار ابوالفضل مثقالی
و در منزل ایشان در بلوار شاهسیدعلی قم
نیمهشب ۲۶ شهریور ۸۶ مطابق با ۵ رمضان ۱۴۲۸
آواز بیاتترک من
با ارگ عباس شیرزاد
در ۲۷ شهریور ۸۶ مطابق با ۶ رمضان
در منزل شیرزاد در بلوار شاهسیدعلی قم
بر روی غزل حافظ:
«ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است»
تصنیف: کردی، نکردی (عارف قزوینی)
عکس زیر مربوط به همین بزم دونفره میباشد:
آواز ماهور من و سیّد محمدعلی اسحاقی
در ۳۱ شهریور ۸۶ مطابق ۱۰ رمضان ۱۴۲۸
در منزل امیر گرامی بعد از افطار در جمع دوستان و اساتید:
استاد فرامرز نجفی تهرانی (استاد معروف ضرب زورخانه) + استاد شریف صادفی (شاعر قمی) + آقای غضنفری (فرزند آیةالله غضنفری) + دکتر رضوانی + حسین و امیر فردی (نوازندهی ضرب زورخانه) و ...
تصنیف مرغ سحر:
ضرب اسحاقی + صدای حقیر و اسحاقی
عکسهای زیر هم مربوط به همین بزم است:
مرکّبخوانی من
(نوا، بیات اصفهان، شور)
در ۱۳ مهر ۸۶ مطابق با شب ۲۳ رمضان ۱۴۲۸
با نی: حسن نیکروش
در روستای وشنوه از توابع استان قم
در باغ محمدرضا خاکی در جمع دوستان:
تقوی، بشری، پویا
در همان شب دو آواز ماهور هم با نی حسن نیکروش خواندم:
ماهور اول > اینجا ماهور دوم > اینجا
مرکّبخوانی من
در مایهی ابوعطا و اصفهان و دشتی
در ۱۶ مهر ۸۶
با سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب حسین نوروزیان
در پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا >>> اینجا
آواز ابوعطای من
در ۱۸ مهر ۸۶
در بزم خانگی در منزل دکتر رضوانی
با نی: رضا رامش و دف: داریوش چهاردولی
>>> اینجا
عکسهای مربوط:
آواز ماهور من
در نیمهشب ۱۸ مهر ۸۶
در پارکینگ منزلمان در قم
با سهتار: عباس قلمداران
>>> اینجا
ادیت دیگری از همین اجرا {تاریخ ادیت: ۲۰/۱/۸۸} >>> اینجا
عکس مربوط به این بزم:
مرکّبخوانی من
در ۱۲ مقام و دستگاه موسیقی
اصیل ایرانی در یک مجلس
به همراه:
سهتار ابوالفضل مثقالی و سهتار امیر قرهبیگلو
۲۷ مهر ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
مدت اجرا: ۹۰ دقیقه که در ۳ قسمت تقدیم میشود:
قسمت اوّل / قسمت دوم / قسمت سوم
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
آواز من در مایهی چهارگاه
به همراه:
تار عباس قلمداران
abbas qalamdaran ghalamdaran
بر روی غزل ادیبالسّلطنهی سمیعی
۲ آبان ۱۳۸۶
منزل تقوی / قم
عکس زیر مربوط به همین بزم شبانه میباشد:
مرکّبخوانی من
در مایهی شور، دشتی، ابوعطا و بیاتترک
به همراه:
نی امیر حاجابراهیمی و سهتار امیر قرهبیگلو
۷ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا >>> اینجا
دکلمه، آواز و تصنیف بداهه
در مایه شور دشتی بیاتترک
رضا شیخمحمدی و سهتار امیر قرهبیگلو
۱۱ آبان ۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
مرکبخوانی من
در مایهی شور و چهارگاه
به همراه:
سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب امیر فردی
۱۲ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا و پشت صحنه >>> اینجا
دکلمه و آواز من در مایهی اصفهان
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب رضا احسانپور
۱۳ آبان ۱۳۸۶
منزل دکتر رضوانی در قم
در حضور استاد فرامرز نجفی تهرانی (استاد ضرب زورخانه) و دوستان:
امیر گرامی، حسین و امیر فردی، منصور زندیفر
آواز و تصنیف من در مایهی افشاری
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۱۴ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی همایون
به همراه: تار امیر قرهبیگلو
نیمهشب ۱۴ آبان ۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
در جمع دوستان:
علی ملکیان (از معلمین قم و شاگرد خوشنویسی ابوالفضل احمدی مدرس انجمن خوشنویسان قم و همکار حقیر)، بشیری، محسن نادری
آواز من در مایهی بیاتترک
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۱۵ آبان ۸۶
دکلمهی ابتدا: حسن اعرابی
شعر دکلمه: زندهیاد قیصر امینپور
شعر آواز: حافظ
تصنیف انتها: ملودی از عارف قزوینی (کردی نکردی) / شعر رضا شیخمحمدی
آواز من در مایهی سهگاه
به همراه: نی حسن نیکروش
۳۰ آبان ۸۶
بر روی شعر حافظ:
«ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم»
در منزل آقای بشری و در جلسهی دوهفتگی دوستداران حافظ
در حضور:
حسن اعرابی، امیر احمدی، صادقیان، محسنی و ...
آواز من در مایهی ماهور
من و انکار شراب این چه حکایت باشد؟
۱۴ آذر ۸۴
در منزل استاد آوازم حاج داود چاووشی در حضور آقایان:
امیر تفتی، حمید سعادتخواه، داود چاووشی و موحّد حسینی
(تفاءّل شعر و انتخاب دستگاه توسّط آقای موحّد)
آواز من در مایهی بیاتاصفهان و سهگاه
به همراه: تار امیر قرهبیگلو
۱۷ آذر ۸۶
بر روی غزلیاتی از حافظ و سعدی
آواز من در مایهی شور
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۲۶ آذر ۸۶
بر روی غزلیاتی از حافظ
آواز بیاتاصفهان من
با تار امیر قرهبیگلو و ضرب رضا احسانپور
در قم، منزل حجةالاسلام سید جعفر غضنفری
فرزند آیةالله غضنفری
در ساعت ۲ بعد از نیمهشب
۶ دی ۸۶
در جمع دوستان:
امیر گرامی، حیدریان (برادر شهید جعفر حیدریان) و همسرش، جواد غضنفری و همسرش، برادر جواد غضنفری، صادق باقری
غزل آواز:
مولوی (روزها فکر من این است و همه شب سخنم)
غزل نصنیف:
حافظ (روی بنما و وجود خودم از یاد ببر)
861006_mn+qarabeig... |
دکلمه، آواز و تصنیفخوانی رضا شیخ محمدی
در مایهی شوردشتیابوعطا
همراه با نی امیر حاجابراهیمی و تار ابوالفضل مثقالی و ضرب رضا احسانپور
بر روی غزل حافظ:
«دست از طلب ندارم تا کام من برآید»
تصنیف: فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان (حافظ)
در نیمهشب ۱۰ دی ۸۶
در منزل امیر گرامی در قم، خیابان باجک
در حضور دوستان:
امیر زینلی(خواننده موسیقی سنتی قم و شاگرد حمیدرضا نوربخش)،
محسن فهیمی (ویولونیست)، محمود لبّافان
(علاقمند به موسیقی و دستاندرکار فرش ابریشم)
امیر گرامی و شوهرخواهرش طباطبایی و فرزندان ایشان،
سیّد جعفر غضنفری و پدر بزرگوارشان آیةالله خوانساری
![]() |
861010_r-sheikh-m+... |
Ho |
مشق آواز رضا شیخ محمدی در شور و متعلقات آن
با سهتار امیر قرهبیگلو
۱۴ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ در قم
تصنیف:
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسرویگزیدن
تصنیف:
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم!
چشم بد از روی تو دور ای صنم!
861014_r-sheikh-m+... |
دکلمه، آواز و تصنیف در مایهی بیاتاصفهان
مشق رضا شیخمحمدی
در نیمهی دی ۱۳۸۶
در پارکینگ منزل شیخ در قم
سهتار اول: ابوالفضل مثقالی / سهتار دوم: امیر قرهبیگلو
نی: مهدی افشاریمهر / ضرب: امیر نوری
با حضور دوستان: ملکیان و شکر shokr
بر روی اشعاری از سعدی شیرازی:
۱. «تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم / با وجودش ز من آواز نیاید که منم»
۲. «جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم / صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم»
۳. «ای رخ چون آینه افروخته / الحذر از آه من سوخته»
دکلمهی ابتدا از بهارستان جامی
861015_r-sheikh-m+... |
آواز ماهور رضا شیخ محمدی
بدون ساز
بر روی غزل حافظ :
« دردم از یار است و درمان نیز هم / دل فدای او شد و جان نیز هم »
۳۰ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ
دکلمه:
غلامعلی اوتـادی / ۱۷ساله
دانشآموز سال سوم دبیرستان (رشتهی ادبیّات)
رئیس شورای مرکزی انجمنهای اسلامی دانشآموزان قم در دو دورهی پیاپی
عضو نمونهی انجمن و جوان نمونهی کشور
GetBC(93); یک نظر
آواز ماهور رضا شیخ محمدی
بدون ساز
بر روی غزل سعدی:
« خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند / به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند»
۲۱ بهمن ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ
دکلمه:
محمّد یحیایی
آرشیو آوازخوانیهای من
صفحهی دوم
مشق آواز رضا شیخمحمّدی |
دوست علاقمند به موسیقیام: «حسین فردی» که دستی هم در ساخت و ساز ساختمان دارد
و به سفرهای ماءموریّتی به کیش و بم میرود،
در اوایل ماه جاری (خرداد ۸۷) از کیش به من زنگ زد
و همانجا درجا از من خواست که پشت تلفن برایش آوازی در دستگاه چهارگاه بخوانم.
در پارکینگ سقفبلند منزلمان در قم که دفتر کارش کردهام، نشسته بودم،
از کوچه رهگذران میگذشتند و گاه ماشین و موتوری عبور میکرد.
قبول دعوت کردم و آوازی که در آن از گوشههای مختلف دستگاه چهارگاه نظیر:
رجز و هدی، پهلوی استفاده شده، خواندم
و به عادت همیشه قبل از شروع خواندن، دستگاه ضبط صدا را روشن کردم.
حاصل کار را شما هم بشنوید. امیدوارم که لذّت ببرید:
>>> اینجا
مشق آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی سهگاه
به همراه سهتار ابوالفضل مثقالی
بر روی غزلیّات حافظ
۷ مرداد ۸۷
پارکینگ منزل شیخ در قم
>>> اینجا
آواز بیاتترک رضا شیخ محمدی
با سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب سیّد پیمان حسینی
بر روی غزل سعدی:
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
و غزل حافظ:
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
۱۸ شهریور ۸۷ / قم، پارکینگ منزل شیخ
در حضور ابوالفضل خزاعی
آوازخوانی و تصنیفخوانی من در مایهی ماهور
بر روی دو غزل از حافظ شیرازی
اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول / رسد به دوست وصلت نوای من به اصول
و:
در خرابات مغان نور خدا میبینم
وین عجیب بین که چه نوری ز کجا میگیرم
در نزد سید یوسف غیاثی ۱۸ ساله بچّهی کرمان
و بدون ساز
>>> اینجا را کلیک کنید
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی نوا
به همراه سهتار ابوالفضل مثقالی
بر روی غزلیّات حافظ
۲۹ شهریور ۸۷
شب ۱۹ رمضان ۱۴۲۹
منزل دکتر رضوانی در قم / خیابان باجک
>>> اینجا
+ نوشته شده در دوشنبه هشتم مهر 1387ساعت 22:4 توسط 09127499479 |
یک اظهار نظر
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی سهگاه و شور
به همراه نی جوانمرد (شاگرد استاد حسن ناهید)
و ضرب احسانپور
بر روی غزلیّات حافظ
۸ مهر ۸۷
منزل آقای گرامی در قم / خیابان باجک
>>> اینجا
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی همایون
به همراه نی حسن نیکروش
بر روی غزلیّات حافظ
اول آبان ۸۷
در تالار غدیر ادارهی ارشاد اسلامی قم
در نخستین جلسهی انجمن غزل قم
در حضور همسرم زینب میرکمالی و دخترهایم: متینه و مینو
و نیز: جناب کاظم واعظی (خواهر زادهی موءذنزادهی اردبیلی)، امیر احمدی خواننده، بشری، محسنی، داود مظفری شاگرد نوربخش، ...
>>> اینجا
آیةالله شیخ جعفر سبحانی
(Ayatollah jafar sobhani)
و دردسرهای تدریس!
آیةالله شیخ جعفر سبحانی (Ayatollah jafar sobhani)
۸۰ سال سن دارد، از اساتید صاحبنام حوزهی علمیهی قم است.
حقیر مدت ۶ سال «درس خارج اصول» ایشان را که روی نوار کاست ضبط شده بود،
به سفارش رادیوی سراسری معارف، استماع و به برنامهی رادیویی تبدیل کردم
که در سنوات پیش از این رادیو پخش شد.
برای اینکه دوستان بازدیدکنندهی این وبلاگ
با مشکلاتی که اساتید بزرگوار حوزهی علمیه همچون آقای سبحانی در جلسات عمومی تدریس با آن دست به گریبانند، آشنا شوند،
نوزده فایل کوتاه صوتی مربوط به آقای سبحانی را که جنبهی طنز دارد و خود حقیر از اصل نوارها استخراج کردهام، در اینجا قرار میدهم.
ببیند که در این دروس، گاه آمین نابجای یک فرد مریضاحوال درس را به هم میزند
و گاه اشکال بیمورد یک فرد، رشتهی تدریس را از دست استاد خارج میکند
و گاه برخاستن کسی که میخواهد عکس بگیرد
و یا مشکل فنی بلندگوها و صدایی که شبیه ترقه از آنها تولید میشود.
در نام هر فایل ام.پی.تری تاریخ فایل را هم قرار دادهام:
آمین نابجا (الف)
آمین نابجا (ب)
اگه علی ساربانه! (در جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
عویصه حل نشد! (پارازیت شیخ اردبیلی)
ترقه! (اشکال فنی در بلندگوی مسجد اعظم قم)
نگاه مایوسانه (خوش و بش بعد از اتمام درس)
بوس کردن! (شوخی با یک طلبهی اصفهانی)
خبرگزاری آسوشیتدپرس! (جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
میام پایینها! (جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
خارش کف دست با اسکناس! (جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
گردوهای روستای کرمجگان قم! (شوخی با عکاس)
۵ دقیقه دیر کردم! (فایل جدی است و حاکی از جدیت استاد)
به کجا شکایت کنیم؟ (جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
قسم به علی و عمر! (جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
سوگند به ابروان ناپیوستهات!
آدم بیکار! (جواب به پارازیت شیخ اردبیلی)
دست و بازی!
عکس نگیر!
لبخند کمکدنده! (جواب به اشکال یک طلبه)
قرائت قرآن حقیر (سورهی مبارکهی فجر)
در جلسهی ویژهی انجمن موسیقی قم به مناسبت دههی مبارکهی فجر.
برخی از افراد حاضر در جلسه اینها بودند:
حسین نوروزیان، حاج داوود چاووشی، امیر زینلی، آبکار، امیر احمدی، نیکروش، امیر حاجابراهیمی، یحیی نظری، دکتر صلصالی، آقااحمد کاشانی مقدم، بشری، تقوی، مهدی قاسمی، حسینی بیان،
پسر سنتورزن خانم پاکنژاد (مدرس انجمن خوشنویسان قم)
بعد از قرائت حقیر، حاج داوود چاووشی برنامهی آوازخوانی بدون ساز داشت
و بعد امیر زینلی به همراه نی امیر حاجابراهیمی به پیشنهاد حقیر این ابیات حافظ را که به نوعی قابل انتساب به ایام محرم است که در آن بسر میبریم، در مایهی شوشتری خواند:
رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس / گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا / سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت
بعد از جلسه آقای چاووشی که استاد آواز حقیر نیز هست، ابراز کرد که
از قرائت قرآن حقیر لذت برده است. نیز توصیه کرد که حقیر این مسیر را بر قرائت آواز با ساز ترجیح دهم؛ چرا که به شأن روحانی حقیر نزدیکتر و مربوطتر است.
آقای حسین نوروزیان هم ابراز کرد که قرائتم فنی بود و گوشههای مختلف موسیقی عرب را اجرا کردم و گفت که اجرایم خستهکننده نبود و اگر باز هم ادامه مییافت، مستمعین کشش داشتند و افزود که
این شیوه قرائت، بر نوع قرائتهای مجالس فواتح که به تعبیر آقای چاووشی رونق مسلمانی را میبرد، به مراتب ترجیح دارد.
>>> دریافت فایل ام.پی.تری قرائت قرآن حقیر
سه فایل صوتی
=========
مربوط به مورخهی ۱۰ بهمن ۸۵ مطابق با روز عاشورای سال ۱۴۲۸ قمری
که در محفل روضهی شیخ غلامعلی زند قزوینی در
قم، خیابان صفائیه، کوچهی بیگدلی، روبروی بیت آیتالله نوری همدانی ضبط کردهام، تقدیم میدارم:
---------------------------------------
۱. قرائت قرآن حقیر
نکتهی بدیع این فایل صوتی آن است که در انتهای قرائت،
آنجا که کلمهی «الف لام میم» (ابتدای سورهی عنکبوت) را خواندم،
واعظ مجلس - حجتالاسلام امیدواری - سینهزنان و با پای برهنه و چهره و عمامهی گلآلود
از خیابان وارد مجلس روضه شد. قرائت قرآن حقیر قطع شد و حضار تحت تاءثیر صحنه قرار گرفتند.
شیخ میخواند:
«چه کربلاست امروز! / چه پربلاست امروز / سر حسین مظلوم بر نیزههاست امروز»
>>> برای دریافت فایل، اینجا را کلیک کنید!
----------------------------------------------------
۲. در انتهای وعظ و مصیبتخوانی شیخ امیدواری
یکی از حضار، کنترلش از دست رفت و بر صورتش سیلی میزد.
اطرافیانش ترسیدند او به خودش آسیب بزند.
>>> برای دریافت فایل، اینجا را کلیک کنید!
--------------------------------------------------
۳. اذانگویی حقیر بعد از مراسم روضهی مزبور
و برای اقامهی نماز مغرب و عشا به امامت علی آقا پسر بیست سالهی شیخ غلامعلی زند
که به تازگی به دست آیتالله شیخ جعفر سبحانی معمم شده است.
>>> برای دریافت فایل، اینجا را کلیک کنید!
http://magbook.persiangig.com/seda/851106_avaaz%20man_4gah_nazd%20mohammad%20rostami.mp3
در حضور دوست عزیز بیستسالهام: محمد رستمی
غزل: سعدی
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند، غم نخورم
مکان: پارکینگ منزلمان در قم
قرآنخوانی من
---------------
مکان:
قم. خیابان صفائیه. کوچهی بیگدلی، منزل شیخ غلامعلی زند قزوینی
۴ بهمن ۸۵، مطابق با ۲ محرمالحرام ۱۴۲۸. چهارونیم عصر
قبل از منبر آقای امیدواری
>>> اینجا را کلیک کنید!
يكى از كاركردهاى اين دستنوشتههاى شبانه، يكطرفه به قاضىرفتنهاى من است؛ در پايان روزى كه كسى يا كسانى مرا آزردهاند و گاه حتّى نه به قصد آزار، رفتارى از آنها سر زده يا گفتارى به زبان راندهاند كه در نهايت كه از آنان جدا شدهام، ديدهام روحم زخمى است.
و اين زخمِ روح، از منظر كسى كه مدّعيست: خلد گر به پا خارى آسان برآيد / چه سازم به خارى كه بر دل نشيند، دردآورتر از زخم جسم است. البته منِ رضا شيخمحمدى از آنها نيستم كه از زخم روح بيش از زخم جسم بنالم. برعكس، هميشه از زخم و بريدگى پوست و گوشت و شكستگى استخوان حتّى در حدّ اندكش بدم مىآمده. عيال تعبير مىكند كه تو خون را نجستر از ادرار مىدانى و نسبت به آن حسّاستر و وسواسترى. مىگويد:
«اگر زخم و خراش كوچكى كه حتّى سرخىاش را نمىتوان قاطعانه به وجود خون نسبت داد، در چهرهء امين و متين و مينو (سه فرزندانمان) ببينى، براى تطهير و آبكشيدن، داد و قال راه مىاندازى؛ ولى در خصوص رطوبتِ مشكوك به ادرار چنين نيستى.»
شايد این حالت و وسواس، برمىگردد به زخمگريزىام.
روح هم گاه زخمى مىشود!
حسن اعرابی لای همتای خوشنویسش محمد قاضی!
--------------------------------------------------------------
عکاس : رضا شیخ محمدی
امشب كه آمدم منزل، ديدم چند جاى روحم زخمى است و يكى از زخمزنها همتاى خوشنويسم جناب حسن اعرابى بوده که امشب با او در نگارستان عروس قلم قم (از مراکز فعالی هنری در این شهر که دوست اصفهانىمان محمود حبيباللّهى سرپرستىاش را عهدهدار است) ملاقات داشتم و اگر اسمش را اينجا به صراحت مىبرم، مىدانم بابت اين تصريح، دلخور نمىشود يا دست كم وانمود مىكند كه: شيخ! آنقدر بگو تا جانت درآيد!
در ديدار امشب كه حبيباللّهى و «حمزه نقدى» هم گهگاه وارد حوزهء گفتمان ما مىشدند و نخودی در آش میانداختند، تلاشم اين بود كه قوى ظاهر شوم و تكّهاى از كسى نشنوم كه بىجواب بگذارم يا جواب نسنجيده دهم. با اين حال حسن اعرابى در يك مقطع، از رخنه و روزنهاى وارد شد كه با اينكه جوابش را دادم، زخمىام كرد. گفت:
«ديشب منزلِ بنیرضی seiied reza banirazi بوديم. مىگفت:
يك شب تا صبح با شيخمحمدى براى مبادلۀ يك قطعهخطّ قديمى كلنجار رفتيم. تعدادى خطّ قديمىِ خودمان را گذاشتيم جلوش و او هى اين خطوط را مثل مهره جابجا كرد و به هم ريخت و از نو چيد تا به اين تصميم برسد كه كدامشان را با خطّ قديمى خودش كه مىخواست به ما بدهد، مبادله كند. ۷/۵ صبح بود كه كار خاتمه يافت! ما هم قبول كرديم. معامله انجام شد و خداحافظ/خداحافظ.
همين كه رفت منزل، زنگ زد كه اگر مىشود، معامله را به هم بزنيم!» اعرابى درجا نتيجهگيرى اخلاقى و فلسفىاش را هم ضميمه كرد كه:
«شيخ! چرا مردم را مىگذارى سرِ كار؟»
اگر همتاى طرف معاملۀ حقير، مطلب را به كيفيّتى كه جناب اعرابى به من گفت، گفته باشد، واقعيّت ندارد و در جاى خودش خواهم گفت كه آن شب در آن محفل معامله چه گذشت. (و دوستان مىدانند كه من اگر عرضهء هيچ كارى را نداشته باشم، دست كم در اين يك قلم، توانایم كه قلمم را طورى بكار بگيرم كه يك ماجراى كوچك را با ذكر جزئيّات روى كاغذ بياورم؛ به نحوى كه خروجىاش بشود يك رُمان! مشابهش را يك بار در ماجراى مشاجرۀ لفظى با آن دوست قمىام كه در كار فرش ابريشم است، نوشتم و هنوز آن پُست كه به درخواست آن دوست، بعدآ نامش را حذف كردم و به ذكر حرف اوّل اسم و شهرتش بسنده نمودم، خبرش مىرسد كه بعد از چند سال، خوانندگانش را دارد و انگار نسبت به دیگر مطالب من، جدیتر گرفته میشود.)
اين قضيّه خيلى مهم نيست. مهم اين است كه حسن اعرابى روى چه انگيزهاى، اين تكفريم از زندگى مرا در جيب گذاشته و با ولع تمام، امشب براى من و شك ندارم بعدها براى اين و آن - در جاى خود - نقل مىكند؟
در پاسخ به اين «چرا» امشب درجا پاسخى را به این دوست همتای هنریام دادم كه تا حدودى پذيرفت و دقيقترش را در اين نوشته مىآورم. پاسخ اين بود كه انگار در وجود ما حيوانهاى دوپا شهوتى تمامنشدنى وجود دارد كه مسائل حاشيهاى هنر و هنرمندان و دعواها و خصومتهاى آنها را با آب و تاب تمام، نُقل مجالسمان كنيم. همانجا گفتم كه از خود شما با اشتهاى تمام و به دفعات، اين تكّه را شنيدهام كه فلان استاد برجستۀ كتيبهنویس قمى در كنگرهای با بهمان خوشنويس همشهریاش كه پيشتر شاگرد او بوده و بعد به سمت شيوۀ استاد اميرخانى درغلتيده، فُحش رکیک دادهاند. انگار اين برگ از پروندۀ اين دو هنرمند، بيشتر صلاّحيت براى نقل دارد تا اينكه مثلاً عنوان كنيد كه در يك صحنۀ ديگر، همان استاد كتيبهنگار، از استعداد آن شاگرد اسبق، تعريف و تمجيد ويژه كرده است.
بايد يك بحث كارشناسى تواءم با روانكاوى صورت بگيرد كه چرا ما اينقدر برايمان لذيذ و گواراست كه طىّ يك شكار صحنۀ رندانه، تكعكسهاى شديداً خصوصى افراد را توى قاب و بوق كنيم؟ من براى اين رفتار، حتّى دلايل قانعكننده و موجّه هم دارم. يكى اينكه شايد حسن اعرابى حس مىكند كه خوشنويسى و اساساً هنرنمايى، يك شخصيّتسازى ثانوى است. يك جور شكلكدرآوردن و نقابزدن بر ماهيّت اصلى فرد است. لذا در بهترين حالتش، نمرۀ خوبى براى بازيگرى در كارنامۀ فرد ثبت مىكند و بس. در حالى كه وقتى در يك كنگرۀ رسمى، دو هنرمندِ ظاهرآ درونگرا که انگار چیزی جز قلم و کاغذ نمیشناسند، از ته دل و با فرياد و ابراز احساساتِ شديد، به يكديگر مىپرند و فحش ناموسى نثار هم مىكنند، اين ديگر بازى نيست و بیرونریزی موادّ مذاب اصلى و اصيلى است كه در عمق وجود آن دو فرد وجود دارد و در آن لحظه مجال بروز و ظهور يافته است. لذا بايد از لحظۀ فوران اين موّادّ عكس گرفت و به عنوان شاهدی بر جوهرۀ اصلی آنچه در بطن و متن روح میگذرد، در تيراژ بالا تكثيرش كرد.
يا شايد حسن اعرابى در صدد اثبات اين مدّعاست كه هنرمند، يك آدم پارادوكسيكال است. اگر بر كرسى هنر كولاك مىكند، اينطور نيست كه نتواند چاقو بكشد و لومپنبازى در آورد.
يا شايد دليلش اين است كه حسن اعرابی که در جای خود هنرمند قابلی است (اخیرآ نمایشگاه خوبی از شکستهنویسیهای ایشان در نگارخانهی فرهنگ ارشاد قم برگزار گردید) تاب نبوغ نوابغی که قابلتر از اویند را ندارد. لذا به جاى ستر عيب، تكفريمِ سوتىهاى نوابغ را در پاكت و در جيب بغل میگذارد و با هر بار بازگشایی آن پاکت، خاطر خود را تسلّی میدهد!
بنده يك بار فيلم سخنرانى يكى از خوشنويسان طراز اوّل كشور را كه خودم در جريان كنگرۀ ميرعماد در اصفهان و كنار آرامگاه ميرعماد برداشته بودم، براى همين دوست شکستهنگارم در منزل نمايش دادم. ايشان از تمام اين فيلم، تنها به تيكها و تكانهاى خفيف و ناگهانىیی که اين هنرمند به شانۀ چپش میداد، گير داده بود و مىگفت:
اين آدم، مبتلاى همان مشكلى شده كه افرادِ پدرسوخته و شيّاد، در اواخر عمر مبتلا مىشوند!
با جملهی ایشان و با بازبینی آن لحظات از فیلم، ايشان خنديد و ما هم خنديدیم و شما هم شايد الاَّن بخنديد. اين خندهها كه باشد، يكجورى در مقابل نبوغ كُشندۀ نوابع تاب مىآوريم.
وقتى ما خالى مىشويم، نه خودكشى میكنيم و نه براى ترور نوابغ، نقشه مىكشيم. بنابر اين، نقل اين مسائل حاشيهاى به سودِ عالَم هنر هم هست! من هم كه اين نوشته را امشب نوشتم، از این شهوت خالى شدم و ديگر آنقدرها به خون حسن اعرابى تشنه نيستم!
من خون را نجستر از ادرار مىدانم!
مایۀ افشاری، ۸-۱۰-۸۵
نی: امیر حاجابراهیمی / سهتار: امیر قرهبیگلو
شعر آواز:
«اگر چه مایۀ صدگونه درد و سوز تویی - بیا بیا! که بهین یار من هنوز تویی
کسی که با همه سنگیندلی و بدعهدی - رهاندم از ستم خصم کینهتوز تویی
اگر چه سوخت مرا آشیان، کسی که به لطف - برون کشیدم از این برق خانهسوز تویی
سیاه شد شبم ای ماهروی، مهر از من - مکن دریغ، که آن صبح دلفروز تویی
بساط تیرگی از این محیط بندد رخت - که روشنایی دلهای جانفروز تویی»
جواهری وجدی شاعر قمی مقیم خارج از کشور
شعر تصنیف:
«چش من مونده به در هر شب که برگردی / بیخبر چه رسمشه راهی سفر گردی؟
هستی تو لیلای (فرهاد) من نگا به مجنون کن / کلبۀ تاریکمو مث گلستون کن
دست من به دامنت! عشق من! بیا پیشم بمون / نغمۀ عاشقی رو نیمهشب برایم تو بخون
من پریشون توام، بیش از این پریشونم نکن! / من دوست دارم بیا سایتو ز رویم کم نکن!»
اجرا در گوشۀ عراق. ملودی: ساختۀ ؟؟. شعر: رضا شیخمحمدی
لینک دریافت ویرایش اول:
http://magbook.persiangig.com/seda/851008_mn+hajbrahimi+qrbglu.mp3
لینک دریافت ویرایش نهایی: اینجا اجرا نمیشود 98/10
نسخۀ اصلی فایل صوتی در آر53. هم با واکمن هم دوربین مینی.دی.وی صوتش ضبط شده. صوت مینی.دی.وی استریوست. ولی نسخۀ بالا که آپ شد مونو است. ظاهرا نسخۀ واکمن است که در 98/10 شنیدم و بسیار پسندیدم. هر دو نسخه با ادیوس میکس و آپ شود. 98/10
آواز حقیر در مایهی «بیات اصفهان»در نیمهشب ۴ دی ۸۵ در پارکینگ منزلمان در قم با تار دوست نوازندهام «امیر قرهبیگلو» بر روی غزلی از سعدی:
«روزگاریست که سودازدهی روی توام - خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام»
تصنیف انتها بر روی ملودی ساختهی ؟؟ بر اساس گوشهی عراق / شعر: رضا شیخمحمدی
در این اجرا گوشههای مختلف مایهی اصفهان نظیر: درآمد، بیات راجعه، حصار، عشاق، عراق را اجرا کردهام. >>> اینجا را کلیک کنید!
روخوانی قرآن را حدودآ ۳۵ سال پیش از مرحوم پدربزرگم حاج ملاّ علیاصغر محمدی تاکندی (که دقیقآ ۳۰ سال از فوتش میگذرد) در قم آموختم و از همان کودکی، تحت تأثیر صوت خوش قاریان مصری به خصوص مرحوم عبدالباسط قرار میگرفتم. یک بار به خاطر دارم در میدان آستانهی قم و نزدیک اذان مغرب، سورهی یوسف عبدالباسط از بلندگوهای حرم حضرت معصومه(س) پخش میشد و من از فرط هیجان در میدان میدویدم!
به تدریج، تجوید و فنون قرائت را از نوار قاریان شهیر مصری فراگرفتم.
در مدت ۱۰ سال اقامت در قزوین، در دههی ۶۰ شمسی قرائت قرآن را با صوت و لحن در جلسات قرائت و زیر نظر و با راهنماییهای استاد محمدکاظم نداف و با بهرهی مستدام از نوارهای مجلسی قرآء مشهور مصر و عمدتآ مرحوم مصطفیاسمعیل و محمد عبدالعزیز حصّان پی گرفتم. به تدریج کلکسیونی از اجراهای قرآء گردآوری کردم و بهترینهای آنها را همواره استماع و با دوستان اهل فن و ذوق تحلیل کردهام.
هجرت به قم در سال ۷۳ از جهتی مرا از دنیای فنون قرائت دور کرد و در گود موسیقی ایرانی انداخت؛ با این حال همچنان به قرائت قرآن با صوت خوش عشق میورزم و گهگاه در جلسات و نشستها از حقیر برای این منظور دعوت به عمل میآید.
دو فایل صوتی را ضمیمهی این پست میکنم:
یکی قرائت قرآن حقیر در سال ۵۴ شمسی - زمانی که ده ساله بودم و در قم به کلاس چهارم دبستان میرفتم و پدرم ضبط این اجرا را بر روی نوار کاست، به کمک یک دستگاه ضبط صوت که از دوستش شیخ سلمان کاظمی به امانت گرفت، میسر ساخت.
اجرای دوم آخرین قرائت قرآن حقیر است در تاریخ ۱۱/۹/۸۵ در شروع جلسهی ویژهی انجمن موسیقی قم که به ارائهی گزارش مالی و عملکرد انجمن از بدو تأسیس اختصاص داشت. در این جلسه این افراد حضور داشتند:
استاد حسن آهنگران، حسن شیرزاد، امیر زینلی (رئیس انجمن)، امیر حاجابراهیمی، امیر احمدی، رضا مهاجر، ذبیحالله معصومی، مصطفی سیادت، رضا شهیدی و ...
۲. مایهی ابوعطا
اشعار: علی صدارت (نسیم) ، ابوالقاسم حالت، حافظ
تصنیف: بازخوانی تصنیف قدیمی با صدای دلکش
>>> برای شنیدن یا دریافت فایل اینجا را کلیک کنید!
قرآنخوانی حقیر در انجمن خوشنویسان قم
حدودآ ۴ بعد از ظهر
۸۵/۹/۳ در ابتدای جلسهی انتخاب اعضای هشتگانهی شورا و بازرس.
در حضور آقایان و اساتید:
آهنگران، عبدالرضایی، صابونچی (از انجمن خوشنویسان مرکز)، علی بخشی، محمدتقی اسدی، میثم سلطانی، خزاعی، محمد عابد، صادقیمنش، نظری، حسین میرزایی، علی رضائیان، احمد نوروزی، حسن اعرابی، شریفی، محمدحسین رازقی، حکیمه پوریزدانپرست، خانم انسیه ادیب، خانم وزیری، خانم آهنی، خانم رشیدالاسلامی، خانم پاکنژاد، خانم سعیدی، حسین نادری، هاشمی (واحد خدمات)، کاظمی و ....
>>> برای دریافت فایل، اینجا را کلیک کنید!
امروز در قم عالِمى ربّانى تشييع مىشود؛ فقیه مُبرّزی كه این چاکر چرک، یک دهه، فرصت استفاضه از محضر او را داشت؛ ولى در مقام برخورداری از اين بخت بلند، کوتاهی کرد. حضور و حيات مرحوم آیتالله ميرزا جواد آقا تبريزى (مجتهدى همنام با ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى) و درس خارج فقه ايشان كه صبحها در مسجد اعظم قم برگزار مىشد، يك فرصت طلايى براى كسانى بود كه مىخواستند قوّهٔ اجتهاد و استنباط را در خود، با درك محضر يكى از بهترين شاگردان مرحوم آیتالله سیّد ابوالقاسم خويى(ره) تقويت كنند.
بعدها شايد بهکرّات از سوی خود یا دیگران مورد ملامت قرار گيرم كه چگونه بيش از ده سال در زمان اين فقيه زيستى و در نزديكى خانه و محلّ تدريس او سُكنى داشتى و حتّی نامت در ليست طلاّب شهرهبگير حوزهٔ علمیّه بود؛ ولى كمترين بهره را از اين فحْل فقه و فقاهت نبردى و در ساعت تدريس او (حدود ۸ صبح) يا در منزل خُسبيدى يا در كار تحقيق بر روى مقولههای بیربطی بودی که با هدفی که برای آن به قم آمده بودی یا فرستاده بودندت، در تنافی بود... و آن چند جلسهای را هم كه در درس خارج فقه ايشان در اوايل دههٔ هفتاد حضور يافتى، تنها به برخى تكّههاى طنزآميز و آميخته با لهجهٔ غليظ تركى آن مرحوم، اكتفا كردى و احياناً ثبت انتقاداتى كه به برخى از شاگردان درسش میکرد كه به ايشان، اشكال طلبگىِ بىربط مىكردند.
به حال دو تن از دوستان و بستگانم در اين ميان غبطه مىخورم (یا دست کم خوش دارم که اینک افهٔ یک غبطهخور را بگیرم):
يكى دامادمان شيخ صادق مرادى كه از همان سال ۷۳ - كه رحل اقامت را از قزوين به قم افکندم - از درس خارج اين عالِم تعريف و تمجید مىكرد و حضور در حلقهٔ درس ايشان و نگارش تقريرات درس را بر ديگر محافل درس و بحث ترجيح مىداد و معتقد بود كه اين مرجع بزرگ، نكتهگو، باريكبين و مجتهدپرور است.
ديگرى دوست طلبهٔ قديمى و صميمى امّا مُكلاّيم سيّد مصطفى صادقى شالى كه درس خارج اصول مرحوم تبريزى را بر درس خارج فقه دیگر اعاظم همچون آیتالله ناصر مكارم شيرازى به رغم اینکه اين عالِم دوم، روندتر و دستهبندىشدهتر درس مىگفت، رجحان داد.
اما حقیر به تدریج از شركت در دروس خارج فقه و اصول کناره گرفتم. آخرين ارتباطم با اين مقوله، نگارش يك دوره درس خارج اصول آیتالله شيخ جعفر سبحانى براى راديو معارف قم (بر اساس نوارهاى درس ايشان) بود كه حدود ۶ سال به طول انجاميد و حاصل کار به رغم انتقاداتی که همواره به نوع نگارش من وارد بود، تا انتها از این رسانه پخش شد. کار خوبی بود و بهرهٔ چندجانبهای برای من داشت: یک اشتغال طلبگی بود؛ پدر از این بابت راضی و خرسند بود؛ تجربهٔ مورد علاقهام - نویسندگی - را به این وسیله به کار میبستم؛ دستمزد خوبی هم به من تعلّق میگرفت. با ختم این پروژه تمام این مُحسّنات به محاق رفت.
ديروز که خبر فوت آیتالله تبريزى را شنيدم، يك لحظه احساس غبن و خسران كردم. وجداندرد مرا آزرد كه در طول اين دوازده سال كه معاصر با آن مرحوم در قم زيستم، به جاى حضور در حلقهٔ درس ایشان، درگير زمينههاى مختلف (عمدتاً خطّ و خوشنويسى و رديفهاى آوازى موسيقى سنّتى ايرانى) شدم. وقتم به بطالت نگذشت و در اين مقولهٔ دوم اينك در شمار خوانندگان رديفدان قم محسوب مىشوم و توان تدريس هم دارم و همچنان كه از وبلاگم پيداست، مُدام در حال اجراى برنامهٔ آواز در جلسات مختلف هستم؛ ولى بيم آن را دارم كه طلا را رها كرده، مِس را گرفته باشم و استبدل العجَزَ بالکاهل.
شك ندارم كه پدرم - آیتالله شيخ على محمّدى تاكندى - كه زمانى از تلاميذ مرحوم آیتالله تبريزى بود و بر همان سبيل و منهج اجتهاد، سلوك مىكند و تكْپسرش هم من هستم، كار و كردار حقير را به فرضِ حلّيّت، ارزانفروشى خویش مىداند و نام مینهد و احیاناً به تعبیر حضرت فاطمه(س) تبدیل قوادم به ذُنابی!
دامادمان كه ذكرش رفت بارها به مادرم گفته است كه من يقين دارم آقارضا با توجّه به استعداد و پشتكارش اگر چندسال روى اجتهاد وقت میگذاشت، يك مجتهد مُبرّز مىشد.
ابوى نيز بعد از اينكه خودش در خلال سالهاى ۶۰ تا ۷۳ مُتكفّل شد كه از جامعالمقدّمات تا انتهاى دورهٔ سطح (به قول خودش تاى تمّتِ كفایةالأصول مرحوم آخوند خراسانى) را در قزوين به بنده و شماری از طلّاب تدريس كند، مرا به قم فرستاد و منزلش را هم در اختيارم نهاد و همهگونه حمايت مالى نمود؛ به ذوق اينكه در آتمسفر آخوندپرور قم نفس بكشم؛ بلكه در زمرهٔ ملاّيان درآيم و به حال دين و دنياى خود و خلق مفيد باشم.
ولى از قرار معلوم و علىالحساب اين شهر و اين يك دهه، براى حقير فرصتى براى ارتباط با مقولههاى هنری و عمدتآ موسيقى بوده است. شايد خيلىها در اقصىنقاط ايران و جهان تصوّر كنند كه از عوارضى اتوبان قم كه به این شهر پا مىگذارى، ديگر نه که هيچ آلت موسيقى يافت نمىشود، بحث در اين باره هم مُحرّم و مردم، محرومند!... بر اساس یک تصوّر غلط، حتّى افرادِ لباسْشخصى نيز در این ناحیه، آخوندهاى بىعمامه و در حال تردّد بين حرم و مدرسهٔ فيضيّه هستند!
واقعیّت این است که در پس و پشت خانهها و گوشهكنار آموزشگاههاى پيوسته در حال افزايش قم، عدّهٔ زيادى در حال آموختن ساز و آواز هستند. حقير خود پس از سالها مقاومت، نى و سهتارى تهيّه كردم تا در همان منزل فوقالذّكر آماده باشد تا اگر مهمانى از راه رسيد كه دستى در مقولهٔ نوازندگى داشت، سر ما بىكلاه نماند.
شايد بهتر آن بود كه این چاکر چرک، اگر در پى سردرآوردن از رمز و راز مقامات و دستگاههاى دوازدهگانهٔ موسيقى ايران هستم، در آنسوى آن عوارضى مذکور، خانه اختيار كنم و اين آتمسفر را به كسانى واگذارم كه در پى فقه و فقاهتند.
ویرایش: ۰۰/۰۲
آواز سهگاه من بر روی غزلی از حافظ در جلسهٔ دوستداران حافظ، ۲۴ آبان ۸۵، منزل آقای بشری در قم، نی: مهدی افشاریمهر
برخی از حضار: دکتر اسلامی، استاد حسن آهنگران، تقوی، امیر احمدی (خواننده)، صادقیان (خواننده) حسن نیکروش (نوازندهی نی) و جمعی از اهالی فرهنگ. مجری: حسینپور که بعد از اجرای من به گوشهی مخالف سهگاه اشاره کرد. بعد از اجرایم فردی به نام آقایی یکی از سرودههایش را قرائت کرد که در انتهای فایل صوتی آمده است. >>> اینجا
===========
آواز همایون حقیر بر روی غزلی از حافظ، ۲۹ آبان ۸۵، منزل آقای لطیف در قم، تار: حمید جواهریان، در حضور اساتید و آقایان: حسن آهنگران، حسین نوروزیان، امیر زینلی، محمود شریف، احمد کاشانیمقدم، داوود خواجوی، صاحب طهماسبی، آقایی، مقدم (خوشنویس) ، علمی، شیخی، تولیتی و ... >>> اینجا
![]() |