|
شیخاص!
|
||
|
دنیای یک شیخ خاص |
روخوانی قرآن را حدودآ ۳۵ سال پیش از مرحوم پدربزرگم حاج ملاّ علیاصغر محمدی تاکندی (که دقیقآ ۳۰ سال از فوتش میگذرد) در قم آموختم و از همان کودکی، تحت تأثیر صوت خوش قاریان مصری به خصوص مرحوم عبدالباسط قرار میگرفتم. یک بار به خاطر دارم در میدان آستانهی قم و نزدیک اذان مغرب، سورهی یوسف عبدالباسط از بلندگوهای حرم حضرت معصومه(س) پخش میشد و من از فرط هیجان در میدان میدویدم!
به تدریج، تجوید و فنون قرائت را از نوار قاریان شهیر مصری فراگرفتم.
در مدت ۱۰ سال اقامت در قزوین، در دههی ۶۰ شمسی قرائت قرآن را با صوت و لحن در جلسات قرائت و زیر نظر و با راهنماییهای استاد محمدکاظم نداف و با بهرهی مستدام از نوارهای مجلسی قرآء مشهور مصر و عمدتآ مرحوم مصطفیاسمعیل و محمد عبدالعزیز حصّان پی گرفتم. به تدریج کلکسیونی از اجراهای قرآء گردآوری کردم و بهترینهای آنها را همواره استماع و با دوستان اهل فن و ذوق تحلیل کردهام.
هجرت به قم در سال ۷۳ از جهتی مرا از دنیای فنون قرائت دور کرد و در گود موسیقی ایرانی انداخت؛ با این حال همچنان به قرائت قرآن با صوت خوش عشق میورزم و گهگاه در جلسات و نشستها از حقیر برای این منظور دعوت به عمل میآید.
دو فایل صوتی را ضمیمهی این پست میکنم:
یکی قرائت قرآن حقیر در سال ۵۴ شمسی - زمانی که ده ساله بودم و در قم به کلاس چهارم دبستان میرفتم و پدرم ضبط این اجرا را بر روی نوار کاست، به کمک یک دستگاه ضبط صوت که از دوستش شیخ سلمان کاظمی به امانت گرفت، میسر ساخت.
اجرای دوم آخرین قرائت قرآن حقیر است در تاریخ ۱۱/۹/۸۵ در شروع جلسهی ویژهی انجمن موسیقی قم که به ارائهی گزارش مالی و عملکرد انجمن از بدو تأسیس اختصاص داشت. در این جلسه این افراد حضور داشتند:
استاد حسن آهنگران، حسن شیرزاد، امیر زینلی (رئیس انجمن)، امیر حاجابراهیمی، امیر احمدی، رضا مهاجر، ذبیحالله معصومی، مصطفی سیادت، رضا شهیدی و ...
۲. مایهی ابوعطا
اشعار: علی صدارت (نسیم) ، ابوالقاسم حالت، حافظ
تصنیف: بازخوانی تصنیف قدیمی با صدای دلکش
>>> برای شنیدن یا دریافت فایل اینجا را کلیک کنید!
قرآنخوانی حقیر در انجمن خوشنویسان قم
حدودآ ۴ بعد از ظهر
۸۵/۹/۳ در ابتدای جلسهی انتخاب اعضای هشتگانهی شورا و بازرس.
در حضور آقایان و اساتید:
آهنگران، عبدالرضایی، صابونچی (از انجمن خوشنویسان مرکز)، علی بخشی، محمدتقی اسدی، میثم سلطانی، خزاعی، محمد عابد، صادقیمنش، نظری، حسین میرزایی، علی رضائیان، احمد نوروزی، حسن اعرابی، شریفی، محمدحسین رازقی، حکیمه پوریزدانپرست، خانم انسیه ادیب، خانم وزیری، خانم آهنی، خانم رشیدالاسلامی، خانم پاکنژاد، خانم سعیدی، حسین نادری، هاشمی (واحد خدمات)، کاظمی و ....
>>> برای دریافت فایل، اینجا را کلیک کنید!
امروز در قم عالِمى ربّانى تشييع مىشود؛ فقیه مُبرّزی كه این چاکر چرک، یک دهه، فرصت استفاضه از محضر او را داشت؛ ولى در مقام برخورداری از اين بخت بلند، کوتاهی کرد. حضور و حيات مرحوم آیتالله ميرزا جواد آقا تبريزى (مجتهدى همنام با ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى) و درس خارج فقه ايشان كه صبحها در مسجد اعظم قم برگزار مىشد، يك فرصت طلايى براى كسانى بود كه مىخواستند قوّهٔ اجتهاد و استنباط را در خود، با درك محضر يكى از بهترين شاگردان مرحوم آیتالله سیّد ابوالقاسم خويى(ره) تقويت كنند.
بعدها شايد بهکرّات از سوی خود یا دیگران مورد ملامت قرار گيرم كه چگونه بيش از ده سال در زمان اين فقيه زيستى و در نزديكى خانه و محلّ تدريس او سُكنى داشتى و حتّی نامت در ليست طلاّب شهرهبگير حوزهٔ علمیّه بود؛ ولى كمترين بهره را از اين فحْل فقه و فقاهت نبردى و در ساعت تدريس او (حدود ۸ صبح) يا در منزل خُسبيدى يا در كار تحقيق بر روى مقولههای بیربطی بودی که با هدفی که برای آن به قم آمده بودی یا فرستاده بودندت، در تنافی بود... و آن چند جلسهای را هم كه در درس خارج فقه ايشان در اوايل دههٔ هفتاد حضور يافتى، تنها به برخى تكّههاى طنزآميز و آميخته با لهجهٔ غليظ تركى آن مرحوم، اكتفا كردى و احياناً ثبت انتقاداتى كه به برخى از شاگردان درسش میکرد كه به ايشان، اشكال طلبگىِ بىربط مىكردند.
به حال دو تن از دوستان و بستگانم در اين ميان غبطه مىخورم (یا دست کم خوش دارم که اینک افهٔ یک غبطهخور را بگیرم):
يكى دامادمان شيخ صادق مرادى كه از همان سال ۷۳ - كه رحل اقامت را از قزوين به قم افکندم - از درس خارج اين عالِم تعريف و تمجید مىكرد و حضور در حلقهٔ درس ايشان و نگارش تقريرات درس را بر ديگر محافل درس و بحث ترجيح مىداد و معتقد بود كه اين مرجع بزرگ، نكتهگو، باريكبين و مجتهدپرور است.
ديگرى دوست طلبهٔ قديمى و صميمى امّا مُكلاّيم سيّد مصطفى صادقى شالى كه درس خارج اصول مرحوم تبريزى را بر درس خارج فقه دیگر اعاظم همچون آیتالله ناصر مكارم شيرازى به رغم اینکه اين عالِم دوم، روندتر و دستهبندىشدهتر درس مىگفت، رجحان داد.
اما حقیر به تدریج از شركت در دروس خارج فقه و اصول کناره گرفتم. آخرين ارتباطم با اين مقوله، نگارش يك دوره درس خارج اصول آیتالله شيخ جعفر سبحانى براى راديو معارف قم (بر اساس نوارهاى درس ايشان) بود كه حدود ۶ سال به طول انجاميد و حاصل کار به رغم انتقاداتی که همواره به نوع نگارش من وارد بود، تا انتها از این رسانه پخش شد. کار خوبی بود و بهرهٔ چندجانبهای برای من داشت: یک اشتغال طلبگی بود؛ پدر از این بابت راضی و خرسند بود؛ تجربهٔ مورد علاقهام - نویسندگی - را به این وسیله به کار میبستم؛ دستمزد خوبی هم به من تعلّق میگرفت. با ختم این پروژه تمام این مُحسّنات به محاق رفت.
ديروز که خبر فوت آیتالله تبريزى را شنيدم، يك لحظه احساس غبن و خسران كردم. وجداندرد مرا آزرد كه در طول اين دوازده سال كه معاصر با آن مرحوم در قم زيستم، به جاى حضور در حلقهٔ درس ایشان، درگير زمينههاى مختلف (عمدتاً خطّ و خوشنويسى و رديفهاى آوازى موسيقى سنّتى ايرانى) شدم. وقتم به بطالت نگذشت و در اين مقولهٔ دوم اينك در شمار خوانندگان رديفدان قم محسوب مىشوم و توان تدريس هم دارم و همچنان كه از وبلاگم پيداست، مُدام در حال اجراى برنامهٔ آواز در جلسات مختلف هستم؛ ولى بيم آن را دارم كه طلا را رها كرده، مِس را گرفته باشم و استبدل العجَزَ بالکاهل.
شك ندارم كه پدرم - آیتالله شيخ على محمّدى تاكندى - كه زمانى از تلاميذ مرحوم آیتالله تبريزى بود و بر همان سبيل و منهج اجتهاد، سلوك مىكند و تكْپسرش هم من هستم، كار و كردار حقير را به فرضِ حلّيّت، ارزانفروشى خویش مىداند و نام مینهد و احیاناً به تعبیر حضرت فاطمه(س) تبدیل قوادم به ذُنابی!
دامادمان كه ذكرش رفت بارها به مادرم گفته است كه من يقين دارم آقارضا با توجّه به استعداد و پشتكارش اگر چندسال روى اجتهاد وقت میگذاشت، يك مجتهد مُبرّز مىشد.
ابوى نيز بعد از اينكه خودش در خلال سالهاى ۶۰ تا ۷۳ مُتكفّل شد كه از جامعالمقدّمات تا انتهاى دورهٔ سطح (به قول خودش تاى تمّتِ كفایةالأصول مرحوم آخوند خراسانى) را در قزوين به بنده و شماری از طلّاب تدريس كند، مرا به قم فرستاد و منزلش را هم در اختيارم نهاد و همهگونه حمايت مالى نمود؛ به ذوق اينكه در آتمسفر آخوندپرور قم نفس بكشم؛ بلكه در زمرهٔ ملاّيان درآيم و به حال دين و دنياى خود و خلق مفيد باشم.
ولى از قرار معلوم و علىالحساب اين شهر و اين يك دهه، براى حقير فرصتى براى ارتباط با مقولههاى هنری و عمدتآ موسيقى بوده است. شايد خيلىها در اقصىنقاط ايران و جهان تصوّر كنند كه از عوارضى اتوبان قم كه به این شهر پا مىگذارى، ديگر نه که هيچ آلت موسيقى يافت نمىشود، بحث در اين باره هم مُحرّم و مردم، محرومند!... بر اساس یک تصوّر غلط، حتّى افرادِ لباسْشخصى نيز در این ناحیه، آخوندهاى بىعمامه و در حال تردّد بين حرم و مدرسهٔ فيضيّه هستند!
واقعیّت این است که در پس و پشت خانهها و گوشهكنار آموزشگاههاى پيوسته در حال افزايش قم، عدّهٔ زيادى در حال آموختن ساز و آواز هستند. حقير خود پس از سالها مقاومت، نى و سهتارى تهيّه كردم تا در همان منزل فوقالذّكر آماده باشد تا اگر مهمانى از راه رسيد كه دستى در مقولهٔ نوازندگى داشت، سر ما بىكلاه نماند.
شايد بهتر آن بود كه این چاکر چرک، اگر در پى سردرآوردن از رمز و راز مقامات و دستگاههاى دوازدهگانهٔ موسيقى ايران هستم، در آنسوى آن عوارضى مذکور، خانه اختيار كنم و اين آتمسفر را به كسانى واگذارم كه در پى فقه و فقاهتند.
ویرایش: ۰۰/۰۲
آواز سهگاه من بر روی غزلی از حافظ در جلسهٔ دوستداران حافظ، ۲۴ آبان ۸۵، منزل آقای بشری در قم، نی: مهدی افشاریمهر
برخی از حضار: دکتر اسلامی، استاد حسن آهنگران، تقوی، امیر احمدی (خواننده)، صادقیان (خواننده) حسن نیکروش (نوازندهی نی) و جمعی از اهالی فرهنگ. مجری: حسینپور که بعد از اجرای من به گوشهی مخالف سهگاه اشاره کرد. بعد از اجرایم فردی به نام آقایی یکی از سرودههایش را قرائت کرد که در انتهای فایل صوتی آمده است. >>> اینجا
===========
آواز همایون حقیر بر روی غزلی از حافظ، ۲۹ آبان ۸۵، منزل آقای لطیف در قم، تار: حمید جواهریان، در حضور اساتید و آقایان: حسن آهنگران، حسین نوروزیان، امیر زینلی، محمود شریف، احمد کاشانیمقدم، داوود خواجوی، صاحب طهماسبی، آقایی، مقدم (خوشنویس) ، علمی، شیخی، تولیتی و ... >>> اینجا
جمعهٔ گذشته تجربهٔ ديگرى در كار آوازخوانى حقير در انجمن موسيقى قم كه در شمار انجمنهاى وابسته به ارشاد است، رخ داد. ابوعطايى خواندم با سهتار دوست خوبم: حسين وحيد و ضرب دوست ديگر: رامين عليپور بر روى اشعارى از «على صدارت» (نسيم) و ابوالقاسم حالت و حافظ. تصنيف نهايى: «آتش دل»، شعر: سالك و آهنگ: برازنده... انجمن موسيقى قم موقعيّتى بس مغتنم براى ذوقآزمايى در زمينهٔ آوازخوانى و سازنوازى است. ضبط اين تجربيّات و قراردادنشان در وب براى من يك جور تخليهٔ احساس است و نيز اعلام آخرين وضعيّت براى آنهايى كه ردياب كار و كردار حقيرند... وگرنه اين اجراها نه كه بىاشكال نيست؛ كماشكال هم نيست كه بتوان بدانها دل خوش كرد يا باهشان پُز داد... البتّه قضاوت در مورد آواز این اجرا بر من رواست و در خصوص ارزش هنر دوستانِ نوازندهام جسارت روا نمىدارم... ضمن اینکه دوستان متعددی بعد از اجرا، حقیر را مورد تشویق قرار دادند و کار را مثبت و دلنشین ارزیابی کردند... دوستانی که در این بزم حضور داشتند:
استاد حسن آهنگران، استاد حسین نوروزیان، محمود لبّافان، رضا مهاجر، امیر احمدی، محمد یوسفی، مرتضی قهرمانی، حسن نیکروش، مهدی افشاریمهر، بشری، تقوی و... >>> دریافت فایل اجرا
آوازخوانیام در مایۀ ماهور در منزل آقای تولیتی در قم در ۱۳ آبان ۸۵ و در جمع تعدادی از اهالی فرهنگ و موسیقی شهر / شعر: سعدی:
جان ندارد هر که جانانیش نیست - تنگ عیش است آنکه بُستانیش نیست، تار: سیّد احمد کاشانیمقدّم / ضرب: حسین نورزویان
خوانندۀ تصنیف انتها (نوایی، نوایی): امیر زینلی / دف: پسر آقای تولیتی... برخی از حضّار: استاد حسن آهنگران، حسن اعرابی، محمّدحسین رازقی، مقّدم خوشنویس، داود خواجوی، محمود شریف، امیر زینلی، صاحب طهماسبی، تقی آقایی، حمید جواهریان، رضا و علی نوروزیان >>> اینجا یا اینجا
افزودن لینک کمکی مدیافایر: 97/9
منزل محمّد قاضی (معلّم آموزش و پرورش قم، خوشنویس، خواننده، مجری و پژوهشگر) در حضور جمعی از اهالی موسیقی شهر: حسین نوروزیان و امیر زینلی و مقدّم و... ، روز عید سعید فطر، ۲ آبان ۸۵، تار: حمید جواهریان، ضرب: عبّاس پیلهکار، مایهٔ ماهور و بیاتاصفهان، شعر حافظ: «به غیر از آنکه بشد دین و دانش از دستم» و «غلام نرگس آن نازنینم» >>> پرشینگیگ و پیکوفایل
آمپلیتودکردن فایل+آپ در پیکوفایل+ارائهٔ لینک جدید: ۰۳۱۲
https://eitaa.com/shokhm/626
https://iGap.net/shkhs ۰۳۱۲۰۷
منزل شیخ غلامعلی زند قزوینی در جمع دوستان، شب عید سعید فطر، ۱ آبان ۸۵، بهعمد از قبل آیاتی را انتخاب کردم که در آن از مادّهٔ «فطر» و «انفطار» استفاده شده باشد: «فِطرةَاللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ علیها» و «اذا السّماءُ انْفَطَرَتْ» >>> اینجا
آوازم در همان شب در مایهٔ اصفهان روی شعر: عید است و موسم گل و یاران در انتظار. لینکش اینجا قرار گیرد۰۳۱۲
شبی است بیهوده!
در اتاق خواب خانه، پدر بر مادر که لولههایش را بسته است، میراند
و در اتاق شمارهی دو
پسری که تنها فرزند همان پدر و مادر است،
بیدار نشسته و پشت رایانه
در حال عشقبازی با عکس پسران است.
این عکسها را عکاسی مجاور خانهشان از مشتریانش گرفته است.
سی.دی این عکسها تصادفا به دست پسر افتاده و او
در این نیمهشب با برنامهی فتوشاپ photoshop
مشغول مونتاژ عکسها و عشق و حال با آنهاست.
امشب، آب پشت آن پدر و این پسر، بیهوده میریزد.
نه آن زن، فرزند دیگری خواهد آورد
و نه این پسر، همجنس خود را بارور تواند کرد.
امشب، شبی است بیهوده!
|
برای خواندن مطالبی دیگر از همین دست |
در سفری که در فروردین سال ۸۴ به مشهد مقدس داشتیم، نزدیک غروب آفتاب، وقتی به حوالی سبزوار رسیدیم، در مسیر جاده به بادنماهای بزرگ و چرخانی برخورد کردیم. از راننده اجازه گرفتیم که فیلمی به یادگار بگیریم:
فیلم کوتاهی از چهرهی من و در بکگراند، بادنماهای گردان >>> اینجا
فیلم کوتاهی از دخترم «متینه» و در پسزمینه همان بادنماها >>> اینجا
با آنکه سالها از انتشار نوار نقش پندار با صدای خوانندۀ مورد علاقهام علی جهاندار - شاگرد برجستۀ حضرت شجریان - و آهنگسازی سعید فرجپوری میگذرد، بهدلایلی چند تا امروز توفیق رفیق نشد تا در ضیافت شنیداری این نوار حضور یابم.
تحریرهای زلال و صدای پخته و جاافتادۀ جهاندار را از نوار قبلی او صبح مشتاقان خوب به یاد دارم و نیز خوب میدانم که استاد شجریان همواره از جهاندار به عنوان یکی از بهترین شاگردانش یاد میکند و در توضیحی که ضمیمۀ نوار «صبح» منتشر شده است، به این نکته اذعان میکند.
در نوار «نقش پندار» هم شاهد هنرنمایی این خواننده هستیم و نغمات مایۀ اصفهان را با حنجرۀ آمادۀ او میشنویم و لذت میبریم.
اما در این نوار یک خبط و خطای نابخشودنی از خواننده سرمیزند که بسیار عجیب و غریب به نظر میرسد. وقتی خوانندهای در حدّ علی جهاندار و در این سطح از کار حرفهای آواز دست به تولید میزند، وسواس بیشتری از او انتظار میرود؛ به خصوص که او در زمینۀ تولید فرآوردههای موسیقی کمکار هم هست.
در بیت آخر از این غزل زیبای حافظ که:
«صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم» شاعر میگوید:
«نیست امّید صلاحی ز فسادِ حافظ / چون که تقدیر چنین است، چه تدبیر کنم؟»
اما معالأسف خواننده در مقام ادای بیت، مرتکب اشتباه بزرگی میشود. به جای اینکه کلمهی «فساد» را به کلمۀ «حافظ» اضافه کند، کسرهی حرف دال از کلمهی «فساد» را به سکون و مکث بدل میکند و با این کار هم وزن شعر مختل میشود و هم معنا. بدتر اینکه او مصراع را دوبار تکرار میکند و بر خطا تأکید میورزد.
در مصراع دوم نیز خطای دیگر را میشنویم که البته درصد قبحش کمتر است. شاعر میگوید:
«چون که تقدیر چنین است، چه تدبیر کنم»
خواننده در مقام ادای این مصراع، حرف ساکن ت را در کلمۀ «است» با ضمه ادا میکند.
در واقع او در این بیت، حرفی را که باید ساکن ادا کند، متحرک میخواند و متحرک را ساکن میکند!
به وضوح پیداست که این نوار از کنترل نهایی یک ادیب و شعرشناس عبور نکرده است.
باز تأکید میکنم که بنده همواره از علاقمندان و مدافعان و مروّجان صدای «علی جهاندار» بودهام و نوار زیبا و مانای «صبح مشتاقان»ش را بارها و بارها شنیده و حتی برخی تحریرهایش را در کوه و دشت، تقلید کردهام و این مطلب را یک بار هم خدمت خود ایشان در تالار وحدت در مراسمی با حضور آقای شجریان ابراز کردم (همچنانکه خطاهای مورد اشاره را هم در نوبت دیگری به ایشان گفتم). دو فایل صوتی را ضمیمۀ پست حاضر میکنم:
۱. بخشی از نوار «نقش پندار» که خواننده در آن مرتکب خطا شده است.
>>> اینجا را کلیک کنید!
۲. لحظهای که حقیر در سالن انتظار تالار وحدت در تاریخ ۷/۷/۱۳۸۴در مراسم خانهی موسیقی با حضور استاد شجریان، نزد «علی جهاندار» رفتم و با ایشان گفتگو کردم و تحریر نوار «صبح مشتاقان» ایشان را درگوشی برایشان اجرا کردم.
>>> اینجا را کلیک کنید!
===============
امیدواریم استاد علی جهاندار از این حیث، دیگر از استادش محمدرضا شجریان تبعیّت نکرده باشد! در مواردی شاهدیم که شجریان نیز در اجراهای خصوصی و حتی کنسرتهایش که بعداً به صورت شرکتی به بازار آمده، مرتکب خطای ادبی شده است. در نوار «رسوای دل» طرف آ، دقیقهی ۵۵/۱۵ در آواز دچار خطای وزنی میشود. استاد، بیت زیبای سعدی را که صحیحش این است:
«اگر مراد نصیحتکنان ما این است / که ترک دوست بگویم تصورّی است محال» به صورت: «بگوییم» که موجب اختلال در وزن شعر شده است، ادا میکند و او نیز چون جهاندار، با تکرار، دوبار برخطا پای میفشرد. ظاهراً آنچه استاد را به خطا انداخته است، ضمیر جمع «ما» در مصراع نخست این بیت است.
برای شنیدن فایل صوتی این خطا >>> اینجا را کلیک کنید!
تماس با من: 09127499479 و t.me/qom44
قرآنخوانی و آوازخوانی حقیر
در منزل شیخ غلامعلی زند قزوینی در حضور دوستان
در این محفل دوستانه که در ۶ مهر ۸۵
و مطابق با رمضانالمبارک ۱۴۲۷ قمری برگزار شد،
سید محسن حسینی دامادمان هم حضور داشت.
===============
آواز حقیر در مایهی افشاری
در ماشین نیسان پاترول
و در مسیر حرکت به سمت امامزادهی «خورآباد» در نزدیک جمکران قم
بعد از افطار به همراه دوستانم:
علی زند، جواد مرادی، سید کاظم حسینی، آقای فرجی راننده
۷/مهر/۸۵
ویرایش اول >>> اینجا
ویرایش دوم >>> اینجا و t.me/rSheikh/1698
کتاب خاطرات آیتالله سیّد محمّدتقی شاهرخی خرّمآبادی|
|