شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
دوست محقّقی دارم مذهبی و ولایتی و چنانکه حسّ بشریت است، مبتلای حبّ و بغض.
آنقدر که این مدل مسلمانان - شُکر خدا - آب به آسیاب شیطنتم میریزند و به قصد اصلاح به انحرافم میکشند، نتانیاهوی مادرمرده برای دینم دندان تیز نکرده!
گو اینکه خوشبختانه دین خودشان هم آسیبپذیره. کافیه در مباحثات، بکشونمشون به کوچهٔ بنبست و وادارشان کنم غیبت همتاهاشونو بکنن. اینجوری خرمن دینشون به باد میره و نفسی به راحتی میکشم.
ولی اونی که مهمه اینه که از دلِ حرفهاشون برای خودم راههای دررو و مُجوّز گناه پیدا میکنم.
امروز با تریپِ تائب به دوستم که میدونستم سایهٔ رقباشو با تیر میزنه گفتم:
دیگه تصمیممو گرفتم برادر. میخوام به اصول بگروم! اما توی اینهمه مدّعی عمّار، کدومو انتخاب کنم؟ یامینپور؟ پناهیان؟ رائفیپور؟ آقاتهرانی؟
دوستم تیر سهشعبهای برداشت تا هم با اونوریا و طیف بیدین و ولایتستیز تسویهحساب کرده باشه و هم از اینوریا، همدُکانیاشو تأیید نکنه و منو هم متّهم به بدسلیقگی کنه، پشتِ «دل به اسامی خوش نکن و حق را بشناس!» سنگر گرفت و گفت:
«والله چی بگم؟ مطالب ضد و نقیض زیاده؛ خصوصاً در اینترنت. همه دارند حرف میزنند. خیلیا هدفشون آدرسدادن به سمت خودشونه، نه خدا. وارد این بخش از بازیشون نشو! خودت اهل تعقّل باش! اغلب کسانی که اسمشونو گذاشتند کارشناس، فقط دارند یه سری اطّلاعات بهت میدن. تو بهرهتو ببر؛ اما رد شو!»
توی دلم گفتم:
عجب! فحش بهشون میدادی بهتر نبود تا اینکه اسمشونو با اونهمه دک و پوز بذاری: دهندهٔ اطلاعات! بابا بعضی از اینا کلاسشون در حدّ «یُبَلِّغونَ رسالاتِ الله»ه؛ چرا شأنشونو تا یک دکّهٔ چُسکی اطلاعات پایین میاری؟ دست کم میگفتی: سعیُهم مشکور. یعنی مستحق یک دستت درد نکنه هم نیستند؟
اما ایول. راه خوبی برای زیرآبیرفتن نشونم دادی! در واقع بهم آدرس دادی در این بازار مکّاره که انا الحق میزند هر اعتقادی، با همه باشم و با هیچکس نباشم و «ترکیبی بزنم!»
توی راهپیمائی ۲۲ بهمن حضور داشته باشم اما چفیه نندازم تا به جنگطلب هم بگم نه. اهل عبادت باشم اما سکولارانه! روزهای بگیرم که برآیند فتاوی مختلف باشه و دل همهٔ مراجع ذیربط رو به دست بیاره. نماز را با هیئت مخصوص بجا بیارم و ثابت کنم دیندارم و با این کار نظر تریبونهای زیادی رو که میگن بترسید از عاقبت بیایمانی جلب کنم. از اونور نمازو جوری سختش نکنم که انگار قضیّه برا خودم جدّیه! نه؛ چون سایتهای بسیاری هم هستند که تبلیغِ بیخدائی میکنند و میگن حشر و نشر کیلوئی چنده؟ اگه دری به تخته خورد و حرف اونا درست از آب درومد، نباید سر من بیکلاه بمونه. نتیجتاً نمازمو نباید ترک کنم؛ اما باید اونقدر مختصر و پالایششده از مستحبات بجا بیارمش که وقتگیر و دردسرساز و قرآنگفتنی: «لَکَبیٖرةٌ» نباشه؛ بلکه یک فانِ کوچولو و سبک باشه. موقع اجرا هم تا جائی که بهم نگند مسخرهشو درآوردی، بدنم رو کش و قوس بدم که نرمش هم کرده باشم و جریان خون رو توی رگهام تسریع کنه.
تازه چربش کنم و اوّل وقت هم بخونم؛ اما نه الزاماً واسهٔ خدا؛ چون در اصلِ وجودش حرفهای ضد و نقیض زیاده و نمیشه فقط به کتاب شرح تجریدِ اعتقاد و آثار مطهرّی و علّامه بسنده و اعتماد کرد؛ پس منکرین چی؟ اونا پَشمن؟ بهتره هدفم از سروقتخوانی نماز، مدیتیشن و تمرین تقویتِ اراده باشه. همینکه در اوجِ دیدن فیلمی که غرق دیدنشم، تا موبایلم اذان میگه، میگم: کات! و بلند میشم مهیّای وضو میشم، کمک شایانی به مصمّمبودنم توی زندگی میکنه. گیرم اصل ماجرا روی هوا باشه و معلوم شه چنین فریضهای رو اساساً ازمون نخواستن، باز ضرر نکردم؛ چون از مزایای جانبیش تا تونستم کار کشیدم.
یکی از ائمّه(س) هم به یک منکر معاد گفته بود: «اگه اونور خبری نبود، ما ضرر نمیکنیم؛ اما اگه بهشت و جهنّم راست بود، تو دهنت سرویسه.»
این نشون میده: من نباید جوری "دینداریِ پرهزینه" داشته باشم که اگه قیامت، کشک بود، مغبون بشم. بهتره دنبال یک مناسک خفیف و ترجیحاً چندمنظوره باشم. روزهٔ چربیسوز بگیرم. اعتکافی برم که کار یوگارو هم بکنه. نماز رو با این نگاه بخونم که انگار سه نوبت ۴ صبح و ۱۲ ظهر و ۶ عصر خودمو مقیّد کردم برم بالای پشت بام با گچ، یک خط روی دیوار بکشم و برگردم پائین. خب این ارادهمو پولادین میکنه و راحتتر میتونم توی مناسباتم با افراد در زندگی عادی اگه حرف ناحقی داشتم، با لجاجت و یکدندگی پاش واستم. چنین نمازی که «تَنهیٰ عن المعروف و تأمُرُ بالفحشاء» هست، لذیذه و برام ناگوار نیست و بدون اینکه خاشع باشم، لصغیرةٌ هستش. در واقع یه «ترکیبیزدنِ» عالیه. یه رفتار دینی سکولارانهس. اینو از دوست دیندارم که زیرآبزنِ رقباشه، آموختم؛ نه از نتانیاهو!
نظر شما 👈 sapp.ir/rshm
ویرایش قبل: t.me/rSheikh/1690
![]() |